تنظیم مجدد ۶۷۶

  1. چرخه ۵۲ ساله بلایای طبیعی
  2. سیزدهمین چرخه بلایای طبیعی
  3. مرگ سیاه
  4. طاعون ژوستینیانوس
  5. آشنایی با طاعون ژوستینیانوس
  6. طاعون قبرس و آتن
  1. فروپاشی اواخر عصر برنز
  2. چرخه ۶۷۶ ساله بازنشانی
  3. تغییرات آب و هوایی ناگهانی
  4. فروپاشی اوایل عصر برنز
  5. بازنشانی در ماقبل تاریخ
  6. خلاصه
  7. هرم قدرت
  1. حاکمان سرزمین های بیگانه
  2. جنگ طبقاتی
  3. بازنشانی در فرهنگ پاپ
  4. آخرالزمان ۲۰۲۳
  5. جنگ اطلاعاتی جهانی
  6. چه باید کرد

جنگ طبقاتی

فکر می کنم همه قبول دارند که ما در زمان های جالبی زندگی می کنیم. جهان در سال های اخیر به سرعت در حال تغییر بوده است. آنقدر اتفاق می افتد که به ندرت کسی متوجه می شود که همه چیز در مورد چیست. جامعه به گروه های جهان بینی تقسیم شده است که با یکدیگر می جنگند. خط مقدم جنگ در داخل ملت ها، محافل دوستان و خانواده ها جریان دارد. مقامات عمداً به شکاف های مصنوعی دامن می زنند تا توجه را از تنها تقسیم اجتماعی مهم که تقسیم به دو طبقه اجتماعی با منافع کاملاً متضاد است - طبقه حاکم و طبقه فرودست - منحرف کنند. یعنی تقسیم به دستکاری کننده و دستکاری شده. مقامات با استفاده از روش قدیمی و اثبات شده «تفرقه بینداز و حکومت کن» مردم را در مقابل یکدیگر قرار می دهند تا مردم نتوانند دشمن واقعی خود را که دولت ها، شرکت ها و رسانه ها هستند، بشناسند. رسانه های کشتار جمعی هر روز ما را با دروغ و ترس بمباران می کنند. جنگ روانی در جریان است که بخشی از جنگ طولانی مدت علیه بشریت است. این جنگی است که دولت ها در سراسر جهان علیه شهروندان خود به راه انداخته اند. تصادفی نیست که این کمپین گسترده اطلاعات نادرست درست قبل از فاجعه جهانی انجام می شود. هدف اصلی صاحبان قدرت این است که در این دوران پرتلاطم در قدرت بمانند و رژیم جدیدی را معرفی کنند که به آنها کنترل بیشتری بر جامعه بدهد. بنابراین سعی می کنند تا جایی که ممکن است چرندیات را در سر هر فردی فرو کنند. آن‌ها می‌خواهند که مردم در زمان تنظیم مجدد، سرگردان باشند و ندانند که واقعاً چه خبر است. مردم ناآگاه و متفرق به راحتی در دام نظام سیاسی جدید کشیده می شوند. خوشبختانه، آگاهی از تنظیم مجدد آینده، دیدگاه جدیدی در مورد آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد به ما می دهد. به لطف آن، ما قادر خواهیم بود این همه آشفتگی اطلاعاتی را مرتب کنیم و رویدادهای جاری را درک کنیم.

باید به دموکرات رای می دادی!
باید به جمهوری خواه رای می دادی!

حقه سال ۲۰۱۲

قبل از سال ۲۰۱۲، تبلیغات رسانه ای زیادی در مورد پایان جهان وجود داشت که ظاهراً توسط مایاها پیش بینی شده بود. همانطور که قبلاً نشان داده‌ام، تمام این تبلیغات مبتنی بر فرضیات ضعیف بود. با این حال، کلمه پایان جهان منتشر شد. هم نظریه پردازان توطئه و هم رسانه های جریان اصلی در مورد آن صحبت می کردند. در سال ۲۰۰۹، حتی یک فیلم هالیوودی با عنوان "۲۰۱۲" منتشر شد. این فیلم پیش بینی می کرد که جهان توسط زلزله های قدرتمند و فوران های آتشفشانی ویران خواهد شد. اگر کمی وقت دارید، می توانید این فیلم را تماشا کنید تا از نظر ذهنی خود را برای ریست بعدی آماده کنید. می توانید آن را به زبان انگلیسی در یکی از این وب سایت ها تماشا کنید: ۱ ، ۲ ، ۳ ، ۴.

تریلر ۲۰۱۲

اکنون مشخص می شود که تمام این هیاهوها در مورد سال ۲۰۱۲ برای بیگانگی مردم از موضوع بلایای طبیعی و تقویم مایاها بوده است. آنها به درستی در مورد تنظیم مجدد آینده به ما هشدار دادند، اما یک سال کاملاً نادرست برای این رویداد به ما دادند. مردم منتظر سال ۲۰۱۲ بودند و زمانی که آن سال فرا رسید و هیچ اتفاق غیرعادی رخ نداد، از پیشگویی های مشابه دلسرد شدند. حالا وقتی دوباره از پیش بینی پایان جهان حک شده بر روی سنگ خورشید آزتک بشنوند، دیگر به این موضوع علاقه ای نخواهند داشت. اگر مقامات قصد داشتند بازنشانی قریب الوقوع را پنهان کنند، این همان عملیات روانی است که باید انجام دهند. و این دقیقاً همان کاری است که آنها انجام دادند.

از این دست انتهای دروغین جهان بیشتر بود. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۷، رسانه های سراسر جهان گزارش دادند که یک سناتور برزیلی با استناد به اطلاعات محرمانه ناسا، درباره سیاره نیبیرو (سیاره X) که به زمین نزدیک می شود و منجر به نابودی بشریت می شود، هشدار داد.(مرجع) معلوم شد که اطلاعات مربوط به نیبیرو یک دروغ زشت دیگر بود، اما مقامات به هدف خود رسیدند. موضوع یک فاجعه جهانی بار دیگر مورد تمسخر قرار گرفته است.

در ۲۱ دسامبر ۲۰۲۰، اتصال مشتری و زحل اتفاق افتاد. قبل از آن روز، نظریه هایی در اینترنت ظاهر شد که در روز پیوند پایان جهان فرا می رسد یا زمین به بعد دیگری می رود. هیچ کس زحمت ارائه هیچ توجیه اساسی برای این نظریه ها را به خود نداد، اما به هر حال آنها در اینترنت پخش شدند. هدف از این عملیات بی اعتبار ساختن این ادعا بود که پیوند مشتری و زحل می تواند به نوعی منجر به یک فاجعه شود. حالا وقتی کسی در مورد تئوری تنظیم مجدد ۶۷۶ می شنود، آن را باور نمی کند. اینگونه است که سرویس های مخفی از طرف دولت عملیات اطلاعات نادرست را انجام می دهند. اول تئوری های توطئه بیهوده می سازند و بعد خودشان آنها را مسخره می کنند. و مطمئناً از انجام آن لذت زیادی می برند. اما، خوب، اگر هیچ حقیقتی در این نظریه وجود نداشت که این پیوند ممکن است با فاجعه ارتباط داشته باشد، دیگر نیازی به تمسخر آن نبود.

اطلاعات نادرست در رسانه های مستقل

اطلاعات ارائه شده توسط رسانه های جریان اصلی اساساً همه دروغ یا دستکاری است. افرادی که شروع به درک این موضوع می کنند به رسانه های مستقل یا تئوری های توطئه روی می آورند، به این امید که حقیقت را در آنها بیابند. متأسفانه مسئولان برای این امر آمادگی دارند و مدت هاست در رسانه های مستقل بسیار فعال هستند. ماموران اینترنت را با تئوری های توطئه نادرست پر می کنند تا پیدا کردن موارد ارزشمند را برای ما دشوارتر کنند.

در مورد منشأ حاکمان زمین اطلاعات نادرست زیادی وجود دارد. برخی نظریه ها می گویند که فرقه یسوعی گروهی است که سلطه بر جهان را به دست گرفته است. من فکر می کنم که حاکمان چنین شایعاتی را منتشر می کنند تا بزرگترین دشمن خود، کلیسای کاتولیک، را به جنایات خود متهم کنند. بر اساس نظریه های دیگر، حاکمان جهانی به لطف کشف دانش باستانی که منشا آن آتلانتیس بود، به قدرت رسیدند. همچنین تئوری هایی وجود دارد مبنی بر اینکه آنها هزاران سال است که به صورت مخفیانه بر جهان حکومت می کنند یا اینکه قدرت بالاتری پشت سر آنها قرار دارد - بیگانگان، خزندگان یا حتی خود شیطان. من فکر می‌کنم چنین باورهایی برای تمسخر تئوری‌های توطئه در چشم کسانی که به آنها اعتقاد ندارند، گسترش می‌یابد، در حالی که باعث می‌شود کسانی که به آن اعتقاد دارند احساس ناتوانی در مبارزه با مقامات کنند. به هر حال، هر مبارزه با بیگانگان یا با شیطان محکوم به شکست به نظر می رسد. من فکر می کنم که چنین نظریه هایی برای پایین آوردن روحیه ما ایجاد می شود. حاکمان جهانی از قانون اساسی جنگ پیروی می کنند که این است: "زمانی که قوی هستید ضعیف ظاهر شوید و هنگامی که ضعیف هستید قوی ظاهر شوید." سلاح اصلی آنها دستکاری است، بنابراین آنها سعی می کنند ما را متقاعد کنند که قدرت های ماوراء الطبیعه دارند. در واقع، جهان توسط گروه کوچکی از مردم اداره می شود و هیچ کس دیگری. ما می توانیم آنها را شکست دهیم. ما فقط باید واقع بینانه فکر کنیم و معقولانه عمل کنیم.

همانطور که شاید اکثر شما قبلاً متوجه شده اید، قانون یک عملیات اطلاعات نادرست بسیار خطرناک است. دونالد ترامپ برای شکست دولت عمیق، آنطور که او حاکمان جهانی می نامد، کاری انجام نداده است. او فقط به نظر می رسید که با آنها می جنگد. در مهم ترین موضوع یعنی همه گیری ویروس کرونا در راستای منافع حاکمان جهانی عمل کرد. او آشکارا در مورد "واکسن های معجزه آسا" صحبت کرد و تمام تلاش خود را کرد تا آنها را در اسرع وقت به کشورش معرفی کند. و مهمتر از همه، نه ترامپ و نه قانون هیچ چیزی در مورد تنظیم مجدد چرخه ای به ما نگفتند، بنابراین دلیلی برای اعتماد به آنها نمی بینم. به نظر من حرف اسرارآمیز Q ممکن است به شخصی که در بالای هرم قدرت برای او انجام می شود، یعنی ملکه اشاره داشته باشد. (Queen) الیزابت دوم. هدف از این عملیات اطلاعات نادرست این بود که مردم را امیدوار کند که کسی کاری برای آنها انجام دهد تا آنها را از جنگیدن خود منصرف کند. برای کسانی که هنوز قانون را باور دارند، دیدن این ویدیوی کوتاه را توصیه می کنم: Honest Government Ad | Q (۳m ۴۹s).

بسیاری از جویندگان حقیقت موضوع بیگانگان را با اشتیاق فراوان کشف می کنند. در اینترنت نظریه های مختلفی درباره موجودات فضایی وجود دارد. افرادی که به فرازمینی ها اعتقاد دارند به شواهدی مانند اظهارات نظامیان بلندپایه یا پرسنل ناسا که "افشای تماس" با بیگانگان هستند، تکیه می کنند. برخی افراد سخنان خود را معتبر می دانند زیرا تصور می کنند چنین افرادی دلیلی برای دروغگویی ندارند. با این حال، به نظر من، خودی هایی که در مورد بیگانگان گزارش می دهند، عامل انتشار اطلاعات نادرست هستند و البته علاقه مند به دروغ گویی هستند. موضوع بیگانگان به عنوان منحرف کردن حواس از موضوعاتی است که واقعاً مهم هستند. این در مورد آوردن افرادی است که به دنبال حقیقت هستند تا آنها را از حقیقت دور کنند و با سیستم مبارزه کنند. این است که مردم را به مسائل غیرمولد مشغول کنند تا مانع اجرای نقشه های پلید خود توسط حاکمان نشوند. بیگانگان موضوع مورد علاقه عوامل اطلاعات نادرست هستند. این به آنها اجازه می دهد که هزاران داستان مختلف را اختراع کنند که به هر حال هیچ کس قادر به تأیید آنها نیست. به نظر من تمام تئوری های توطئه در مورد بیگانگان افسانه ای بیش نیستند. من خودم به این موضوع علاقه مند شدم و فکر می کنم وقت تلف کردن بود. اگر نصیحت من را می خواهید، به شما بگویم که بهتر است به هیچ وجه خود را با بیگانگان اذیت نکنید.

در دهه ۱۹۶۰، گزارشی به نام "گزارش از کوه آهنی" در معرض دید عموم قرار گرفت.(مرجع, مرجع) هدف از این سند محرمانه ترسیم راه های مختلف برای ارعاب مردم بود تا مقامات بتوانند بر آن کنترل داشته باشند. یکی از چندین راه در نظر گرفته شده، تهاجم ساختگی بیگانگان به زمین بود. در آن زمان، حاکمان این ایده را کنار گذاشتند و به جای آن تصمیم گرفتند که ما را با یک فاجعه زیست محیطی بترسانند - ابتدا با خنک شدن جهانی، سپس سوراخ در لایه اوزون، سپس تخلیه نفت خام، و اکنون گرم شدن کره زمین. با این حال، در حال حاضر، می‌توانیم ببینیم که آنها در حال بازگشت به ایده ترساندن ما با بیگانگان هستند. اخیرا، پنتاگون گزارشی در مورد بشقاب پرنده ها منتشر کرده است که شامل فیلم های ادعایی از اشیاء پرنده ناشناس است.(مرجع) به نظر من این فیلم ها ساختگی هستند. آنها بسیار مبهم هستند. ایجاد چنین چیزی با کامپیوتر مشکلی نیست. آنها فضاپیمای واقعی نیستند. اگر مسئولین و رسانه ها در مورد همه چیز به ما دروغ می گویند، چرا باید آنها را باور کنیم که می گویند بیگانگان آمده اند؟ می توان دید که در حال حاضر آنها از "افشای" اطلاعات بیشتر در مورد بشقاب پرنده ها خودداری کرده اند، زیرا مردم در حال حاضر عاقل تر هستند و تعداد کمی به ضبط های پنتاگون اعتقاد دارند. با این حال، در حین تنظیم مجدد، زمانی که فاجعه های مختلف رخ می دهد، آنها به این موضوع باز می گردند و سعی می کنند ما را به این باور برسانند که یک حمله بیگانگان در حال وقوع است. اگر باور کنیم که بیگانگان به زمین آمده اند، آنگاه دولت ها واسطه بین بیگانگان و ما خواهند شد. این سیاستمداران هستند که به ما خواهند گفت که بیگانگان چه اقداماتی را از ما انتظار دارند. به عنوان مثال، آنها به ما خواهند گفت که بیگانگان از ما می خواهند استاندارد زندگی خود را کاهش دهیم تا کره زمین را از گرم شدن زمین نجات دهیم. این فقط راه دیگری برای کنترل آگاهی و رفتار ماست. بیایید گرفتار آن نشویم.

موضوع بیگانگان اغلب با سیستم اعتقادی عصر جدید همراه است. بر اساس مشاهدات خودم از این موضوع، من فکر می‌کنم که اگرچه موضوع عصر جدید بسیار گسترده است، اما مبتنی بر یک مبنای واقعی بسیار ضعیف است. طرفداران عصر جدید اساسا حتی به خود زحمت ارائه مدرک برای ادعاهای خود را هم نمی دهند. ایمان است نه چیز دیگر. من آن را یک ایدئولوژی خطرناک می دانم زیرا مردم را منفعل می کند. به گفته طرفداران عصر جدید، فقط باید باور کنیم که خوب می شود و کائنات حوادث را مطابق با افکار ما ترتیب می دهد و مشکلات خود به خود حل می شوند. برخی نیز انتظار دارند که بیگانگان بیایند تا ما را از ظلم نجات دهند. چنین باورهایی توسط عوامل اطلاعات نادرست برای خلع سلاح ذهنی مردم منتشر می شود. هدف این است که ما نتوانیم به طور مؤثر از خود دفاع کنیم و هیچ اقدام مؤثری در برابر استبداد انجام دهیم، بلکه فقط در دنیایی از آرزوها و رویاها فرو می رویم. چنین افرادی برای سیستم بی ضرر می شوند.

رهبران عصر جدید یک انتقال قریب الوقوع بشریت به بعد بالاتر آگاهی را پیش بینی می کنند. آنها ادعا می کنند که این اتفاق پس از یک فاجعه بزرگ جهانی رخ خواهد داد. فکر می‌کنم اگر صادق بودند، می‌گفتند که از چه فاجعه‌ای که در راه است می‌دانند. می گفتند دقیقاً چه زمانی قرار است اتفاق بیفتد و روند آن چگونه خواهد بود تا مردم برای آن آماده شوند. اما آنها این را نمی گویند. آنها ادعا می کنند که این اطلاعات را از بیگانگان دریافت کرده اند. من فکر می کنم قصد آنها استفاده از تنظیم مجدد آینده برای اعتبار بخشیدن به وجود بیگانگان و باورهای عصر جدید است. به نظر من اینها مقدماتی برای معرفی یک دین جدید بر اساس اعتقاد به موجودات فرازمینی است. در این دین جدید، بیگانگان خدایان تلقی خواهند شد. فرقه عقب مانده زحل قصد دارد بشریت را به سطح آنها، یعنی به سطح ادیان چند خدایی کهن، پایین بیاورد. احتمالاً آنها بلافاصله این ایمان را برای کل بشر معرفی نخواهند کرد، زیرا ادیان سنتی هنوز کار خود را به خوبی انجام می دهند. در ابتدا، آنها تنها بخشی از جامعه را که در حال حاضر هیچ دینی ندارند، به عصر جدید متقاعد خواهند کرد. ایده این است که همه را وادار کنیم به چیزی باور داشته باشند، زیرا دستکاری ایمانداران آسان تر از کسانی است که به شواهد تکیه می کنند.

نظریه تنظیم مجدد ۶۷۶ به طور کامل روشن بینان را بی اعتبار می کند. اگرچه پیش‌بینی‌های زیادی در مورد پایان جهان وجود دارد، اما هیچ‌یک از آنها زمان و سیر فاجعه‌ای را که با این نظریه سازگار باشد، نشان نمی‌دهد. من به شما توصیه می کنم که در مورد پیشگویی های روشن بینان بسیار مراقب باشید، زیرا گاهی اوقات از آنها برای اطلاع رسانی نادرست استفاده می شود. معلوم است که بابا وانگا یک مامور KGB بود. این کلاهبرداری مبتنی بر این واقعیت است که روشنفکران ادعایی به اطلاعات سری دسترسی دارند. آنها خیلی زود می دانند که در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد. آنها به عنوان مثال می دانند که فجایع بزرگی رخ خواهد داد و بخشی از حقیقت را برای مردم آشکار می کنند تا اعتماد آنها را جلب کنند. اما برای گمراه کردن مردم، مثلاً در مورد جریان فاجعه، دروغ هایی را نیز در داستان قرار می دهند تا ما ندانیم چگونه برای آن آماده شویم. به نظر من بهتر است به سخنان روشن بینان گوش ندهیم.

اکنون که نظریه تنظیم مجدد ۶۷۶ را می شناسم، به وضوح می توانم ببینم که مقامات کنترل کامل جامعه تئوری توطئه را در دست دارند. آنها موفق شده اند حواس جویندگان حقیقت را از مهمترین چیز که فاجعه جهانی قریب الوقوع است منحرف کنند. من نمی گویم که بیشتر تبلیغ کنندگان توطئه عامل انتشار اطلاعات نادرست هستند. برعکس، من فکر می کنم که تعداد کمی از عوامل برای کنترل کل این جامعه کافی هستند. ماموران تئوری های نادرستی می سازند و بقیه مردم ساده لوحانه آنها را باور می کنند و به آنها منتقل می کنند. حقیقت جویان جنگ اطلاعاتی کنونی را به طرز فجیعی از دست می دهند. مسئولان گام به گام، بدون مانع، طرح خود را برای معرفی استبداد اجرا می کنند و حقیقت جویان تنها همان چیزی را کشف می کنند که مسئولان از آنها می خواهند. بیش از این گول نخورید. حرف کسی را بدیهی نگیرید و همیشه تمام اطلاعات را با دقت بررسی کنید.

همه گیری مشکوک

تئوری تنظیم مجدد چرخه ای مبتنی بر دانش بلایایی است که در گذشته رخ داده است. به هیچ وجه به رویدادهای جاری وابسته نیست. با این حال، رویدادهای جاری، و به ویژه همه‌گیری ویروس کرونا، تأیید می‌کند که دولت‌ها برای چیزی آماده می‌شوند. تئوری تنظیم مجدد ۶۷۶ فرض می کند که طاعون باید در سال ۲۰۲۳ شروع شود. و به طرز عجیبی، فقط ۳ سال قبل از آن سال، یک بیماری همه گیر بسیار مشکوک شروع می شود. یک بیماری همه گیر به قدری "خطرناک" که باید آزمایش ویژه ای انجام دهید تا بفهمید اصلاً بیمار هستید یا خیر. چرا چنین اتفاقات عجیبی در حال حاضر رخ می دهد؟

دولت ها انتظار دارند طاعون بیاید و می خواهند از قبل برای آن آماده شوند. آنها می خواهند قبل از یک بیماری همه گیر واقعی یک آزمایش آزمایشی انجام دهند تا ببینند مردم چه واکنشی نشان خواهند داد و تا چه حد شورش خواهند کرد. آن‌ها می‌خواهند راه‌حل‌هایی را که در طول بازنشانی به آن‌ها نیاز خواهند داشت، در اوایل پیاده‌سازی و آزمایش کنند. در طول این بیماری همه گیر، آنها سانسور را در وب سایت های بزرگ معرفی کرده اند. به طور خاص، اطلاعات مربوط به واکسن ها، گرافن، خطرات شبکه ۵G و ماجرای پیتزاگیت در حال حذف شدن است. از همان مکانیسم‌های سانسور بعداً برای پنهان کردن بلایایی که در سرتاسر جهان رخ می‌دهد از مردم استفاده می‌شود. آنها می خواهند این واقعیت را از ما پنهان کنند که طاعون یک فاجعه ادواری است. آنها می خواهند این واقعیت را پنهان کنند که مدت هاست از فاجعه قریب الوقوع می دانند، اما عمدا جامعه را برای آن آماده نکرده اند. و مهمتر از همه، این بیماری همه گیر بسیار مشکوک قرار بود بهانه ای باشد برای ترغیب میلیاردها نفر به پذیرش تزریق یک داروی بسیار مشکوک پزشکی.

تزریقات مشکوک

قانون بهداشت عمومی ۲۰۱۶ (WA) - مجوز تهیه یا تجویز سم [واکسن SARS-CoV-۲ (کووید-۱۹) - نیروی دفاع استرالیا]
https://wa.gov.au/government/authorisation-to-administer-a-poison...

مهم ترین حوزه جنگ اطلاعاتی و موضوعی که بیشترین بحث را به راه می اندازد، واکسن های موسوم به تزریق یک داروی آزمایشی با ترکیب محرمانه و عملکرد نامعلوم است. این تزریق ها با نام بازاریابی «واکسن کووید-۱۹» توزیع می شود، اما دولت استرالیا در اسناد خود به صراحت از این دارو به عنوان سم یاد می کند. و با توجه به این واقعیت که تزریق ها به طور انبوه درست قبل از آخرالزمان انجام می شود، همچنین مشروع است که آنها را "نشان جانور" بنامیم. من در اینجا از اصطلاح خنثی "تزریق" استفاده خواهم کرد.

افرادی که این تزریق را مصرف کرده اند عوارض جانبی متعددی را گزارش می کنند. بهترین موارد مستند شده عبارتند از: لخته شدن خون، حملات قلبی، کاهش ایمنی، سرطان و سقط جنین. در حدود یک مورد از هر هزار مورد، مصرف تزریق منجر به مرگ سریع می شود. این تزریق ها همچنین سد خونی مغزی را که از مغز در برابر سموم بدن محافظت می کند، از بین می برد. طی چند سال، این امر منجر به اپیدمی انواع بیماری های عصبی مانند بیماری آلزایمر و پارکینسون خواهد شد. علاوه بر این، بسیاری از گزارش‌ها نشان می‌دهند که افرادی که این تزریق را مصرف کرده‌اند، پروتئین سمی سنبله را به اطرافیان خود پخش می‌کنند. همه این حقایق نشان می دهد که تحت عنوان یک کمپین واکسیناسیون، بشریت با یک سلاح بیولوژیکی مورد حمله قرار گرفته است.

مطالعه ای توسط پروفسور پابلو کامپرا از دانشگاه آلمریا وجود گرافن را در تزریق نشان داده است.(مرجع) احتمالاً این ماده است که مسئول بسیاری از عوارض جانبی تزریق است. گرافن یک ماده بیولوژیکی نیست، بلکه یک فناوری است. دقیقاً مشخص نیست که چه عملکردی در تزریق دارد، اما باید بسیار مهم باشد، زیرا آنها بدون توجه به عوارض جانبی آن را انتخاب کردند. دلیل اینکه تزریق ها سد خونی مغزی را از بین می برند احتمالاً قصد اجازه نفوذ گرافن به مغز است. این احتمال وجود دارد که هدف گرافن کنترل ذهن و رفتار افراد باشد.

در زنان در سه ماهه اول بارداری، مصرف تزریق در حدود ۸۰ درصد موارد منجر به مرگ جنین می شود (بارداری های مسن تر بسیار مقاوم تر هستند).(مرجع) چند ماه پس از شروع تزریق، کاهش چند درصدی در تعداد نوزادان متولد شده در بسیاری از کشورها مشاهده شده است.(مرجع) اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که فردی مانند بیل گیتس روی تزریقات سرمایه گذاری می کند، سقط جنین اساساً نه به عنوان یک عارضه جانبی، بلکه به عنوان یک اثر مورد نظر در نظر گرفته می شود. بیل گیتس با وجود داشتن سه فرزند معتقد است که تعداد افراد در جهان بسیار زیاد است و هدف او کاهش جمعیت است. این در سنت خانوادگی اوست، زیرا پدرش در هیئت مدیره Planned Parenthood، بزرگترین سازمان درگیر با سقط جنین بود. با توجه به این موضوع، جای تعجب نیست که تزریق ها این هدف را محقق می کنند.

تحقیقات خورخه دومینگوئز آندرس نشان می دهد که این تزریق ها سیستم ایمنی را دوباره برنامه ریزی می کنند.(مرجع) در نتیجه، محافظت کمی در برابر ویروس SARS-CoV-۲ ارائه می‌کنند، در حالی که ایمنی را نسبت به سایر انواع ویروس‌ها و باکتری‌ها کاهش می‌دهند. این واقعیت را تجربه روزانه بسیاری از افراد تأیید می کند. اغلب با این عقیده مواجه می‌شویم که افرادی که این واکسن را مصرف کرده‌اند بیشتر از سرماخوردگی و آنفولانزا رنج می‌برند و برای آنها سخت‌تر از این بیماری عبور می‌کنند. این موضوع را دکتر رابرت مالون که یکی از مخترعان فناوری mRNA مورد استفاده در تزریقات است نیز تایید کرده و او را در این زمینه متخصص کرده است. دکتر مالون ادعا می کند که تزریقات سیستم ایمنی بدن را از بین می برد و باعث ایجاد شکل خاصی از ایدز (سندرم نقص ایمنی اکتسابی) می شود.(مرجع) که نام آن VAIDS (ایدز ناشی از واکسن) گذاشته شد.

داری میفهمی اینجا چه خبره؟! درست قبل از شروع طاعون، دولت های سراسر جهان به مردم تزریقاتی کردند که مصونیت آنها را از بین می برد! در زمانه ای که سیستم ایمنی امری مرگ و زندگی است، مسئولان عمدا و آگاهانه به مردم آمپول هایی زدند که آنها را ضعیف می کند! این یک نسل کشی است! وقتی طاعون شروع می شود، میلیاردها نفر به خاطر این عدم مصونیت خواهند مرد! این یک هکاتمب واقعی خواهد بود! عذابی که دنیا تا به حال ندیده است! و این دولت ها هستند که مسئول این امر هستند! وقتی شروع به تجزیه و تحلیل این موضوع کردم، انتظار نداشتم که به چنین نتایج وحشتناکی برسم...

دارونما برای برگزیدگان

بسیاری از مردم به دلیل تزریق خواهند مرد، اما من فکر نمی کنم که حاکمان بخواهند همه را بکشند. توجه داشته باشید که در بسیاری از کشورها واکسیناسیون را برای مقامات دولتی، سربازان، پلیس‌ها، پزشکان و کارمندان شرکت‌ها اجباری می‌کنند، یعنی برای همه گروه‌های حرفه‌ای که این سیستم غیرانسانی را فعال نگه می‌دارند. به هر حال، اگر همه افراد ضربه خورده بمیرند، سیستم فرو می پاشد. من فکر می کنم که حاکمان اجازه نخواهند داد که این اتفاق بیفتد و مردمی را که نیاز دارند را نخواهند کشت.

دانشمندانی که این فرمول‌ها را مطالعه می‌کنند متوجه می‌شوند که هر دسته از نظر ترکیب متفاوت هستند. همچنین، تعداد عوارض جانبی پس از چند دوره تزریق بسیار بیشتر از سایرین است. اطلاعات جالبی در این زمینه توسط یک پرستار از اسلوونی فاش شد.(مرجع, مرجع) سرپرست پرستار که در مرکز پزشکی دانشگاه لیوبلیانا مسئول دریافت و توزیع واکسن ها کار می کرد، با خشم استعفا داد. او با رسانه ها صحبت کرد و شیشه های مایعات را نشان داد. ویال ها روی برچسب ها دارای کدهایی بودند که در هر کد یک رقم "۱"، "۲" یا "۳" وجود داشت. او سپس معنای این اعداد را توضیح داد. عدد "۱" یک دارونما، یک محلول نمکی است. عدد "۲" یک RNA کلاسیک است. عدد "۳" یک چسب RNA است که حاوی انکوژن مرتبط با آدنوویروس است که به توسعه سرطان کمک می کند. در مورد این ویال ها، افرادی که آنها را دریافت می کنند، طی ۳ تا ۱۰ سال به سرطان بافت نرم مبتلا می شوند. پرستار گفت که او شخصا شاهد تزریق برای بسیاری از سیاستمداران و سرمایه داران بوده است و همه آنها یک ویال با شماره "۱" دریافت کرده اند، یعنی محلول نمک (دارونما) را دریافت کرده اند.

بنابراین نخبگان دارونما دریافت می کنند و شانس زنده ماندن از طاعون را خواهند داشت. در میان افراد عادی، برخی نیز هستند که دارونما دریافت می کنند. تنها سوال این است که کدام یک از آنها؟ مسئولان در اینجا فرصت بی نظیری برای انتخاب دارند، یعنی کسانی را که برای نظام مفید هستند انتخاب کنند. تصور اینکه آنها از این فرصت استفاده نکنند برایم سخت است. توجه داشته باشید که گروه‌های مختلف اجتماعی به تدریج اجازه دریافت این تزریق را داشتند. بنابراین، برخی از گروه‌ها تزریق را از دسته‌ای متفاوت از افراد دیگر دریافت کردند. اولین دسته به پزشکان و پرستاران رفت. فکر می کنم دسته خوبی بود زیرا اگر به پزشکان تزریق بسیار مضری داده شود، نمی خواهند آن را به بیماران خود توصیه کنند.

مقامات همچنین این توانایی را دارند که هر فرد را به صورت جداگانه از نظر مفید بودن ارزیابی کرده و تزریقی را که برای آنها انتخاب شده است انجام دهند. انجام این کار بسیار ساده است. هنگامی که شخصی برای تزریق ثبت نام می کند، ابتدا اطلاعات شخصی خود را ارائه می دهد، سپس سیستم آن را پردازش می کند و انتخابی از چندین تاریخ برای تزریق می دهد. سیستم مطمئناً می داند که کدام دسته از تزریق در یک مکان خاص و در یک روز خاص توزیع می شود. فکر می کنم این سیستم به افرادی که قرار است زنده بمانند تاریخ متفاوتی برای تزریق می دهد. به این ترتیب، سیستم می تواند تصمیم بگیرد که چه کسی دارونما دریافت کند و چه کسی به VAIDS و سرطان مبتلا شود. و من فکر می کنم که چگونه کار می کند. حاکمان چنین تصمیم مهمی را بر سرنوشت کور نمی گذارند.

مسئولان همه چیز را در مورد ما می دانند. آنها می دانند ما کجا کار می کنیم و چقدر مالیات می پردازیم. از فعالیت ما در اینترنت، آنها نظرات ما را می دانند و حتی بهتر از خود ما. شاید آنها مدتها پیش افرادی را که در «دنیای جدید شجاع» خود به آن نیاز دارند، انتخاب کرده باشند. من تصور می کنم افرادی که برای سیستم کار می کنند، یعنی برای ایالت یا شرکت های بزرگ، شانس دریافت دارونمای بی ضرر را دارند. گروه بدشانس احتمالاً شامل افراد مسن، بیکار یا کسانی است که در مشاغلی کار می کنند که به زودی خودکار می شوند (مثلاً رانندگان، صندوقداران، بازاریاب های تلفنی). در سیستم جدید قرار است شرکت‌های کوچک و متوسط جایگزین شرکت‌های بزرگ شوند، بنابراین می‌توان فرض کرد که صاحبان و کارمندان آنها نیز نیازی ندارند. به نظر من، مذهبی ها یا کسانی که دیدگاه های محافظه کارانه دارند نیز نمی توانند انتظار برخورد ملایم تری داشته باشند.

من فکر می کنم ممکن است برخی از افراد به اندازه کافی خوش شانس باشند که واکسن واقعی علیه طاعون را دریافت کنند. شاید در یکی از دوزهای بعدی تزریق گنجانده شود. در این صورت، کسانی که مطیع ترین هستند و به سیاستمداران اعتماد بی اندازه دارند، نجات می یابند. این احتمالاً مطلوب ترین راه حل برای مقامات خواهد بود، اما فقط می توان حدس زد که آیا آنها چنین کاری را انتخاب خواهند کرد یا خیر. برعکس آن نیز ممکن است – اینکه دولت واکسن های تقلبی طاعون را تجویز کند تا به افرادی که تاکنون آن را مصرف نکرده اند، تزریق های کشنده انجام دهد. من به شما هشدار می دهم که هر گونه داروی پزشکی را که توسط دولت به شما تحمیل می شود، نپذیرید.

کاهش جمعیت

طاعون یک بیماری کشنده و بسیار مسری است. از اپیدمی های گذشته مشخص شده است که طاعون پنومونیک درمان نشده و طاعون سپتی سمیک تقریبا همیشه کشنده هستند. گاهی اوقات می توان از شکل بوبونیک بیماری طاعون خارج شد، اما حتی در این موارد میزان مرگ و میر بسیار بالا است و از یک دوجین تا ۸۰ درصد متغیر است. اما بالاخره ما دیگر در قرون وسطی زندگی نمی کنیم! ما مواد ضدعفونی کننده و دانشی در مورد چگونگی جلوگیری از عفونت داریم. حتی بیش از صد سال است که واکسنی علیه طاعون وجود دارد! ما آنتی بیوتیک هم داریم و طاعون با آن درمان می شود! با آنتی بیوتیک درمانی مناسب و زودهنگام، میزان مرگ و میر طاعون بوبونیک را می توان به کمتر از ۵ درصد و برای طاعون پنومونی و طاعون سپتی سمیک به کمتر از ۲۰ درصد کاهش داد. مسئولان وقت زیادی داشتند تا ما را برای مقابله با طاعون آماده کنند. آنها سالها می دانستند که در راه است. و اگر آنها فقط می خواستند، می توانستند همه ما را نجات دهند.

متأسفانه، دولت ها هیچ کاری برای آماده کردن ما یا بهبود مصونیت ما انجام نمی دهند. کاملا برعکس! آنها همه چیز را مخفی نگه می دارند تا ما نتوانیم آماده شویم. آنها قرنطینه و قرنطینه را معرفی کرده‌اند، اگرچه به خوبی می‌دانند که ایمنی در افرادی که از نور خورشید محروم هستند، بدون تماس با افراد دیگر و تحت استرس کاهش می‌یابد. به نظر می رسد دولت ها در تلاش هستند تا تعداد قربانیان را تا حد امکان افزایش دهند. آنها انزوای اجتماعی را در حال حاضر که غیرضروری است، معرفی کرده اند. در نتیجه، افراد تمایلی به پیروی از دستورالعمل‌ها در زمانی که واقعاً مورد نیاز هستند، نخواهند بود. آنها استفاده از ماسک را حتی در مکان هایی که با افراد دیگر در تماس نیستیم اجباری می کنند و حتی استفاده از چند ماسک را به طور همزمان توصیه می کنند. به این ترتیب آنها سعی می کنند از ماسک ها و سایر اقدامات احتیاطی بیزاری کنند تا در مواقعی که نیاز است مردم تمایلی به استفاده از آنها نداشته باشند. علاوه بر این، واکسن طاعون (در ایالات متحده آمریکا) را پس گرفته اند.(مرجع) آنها مدام ما را با گونه های جدید ویروس می ترسانند تا این تصور را نداشته باشیم که علت همه گیری ممکن است باکتری باشد، زیرا باکتری ها به راحتی با آنتی بیوتیک ها از بین می روند. و از همه بدتر، درست قبل از طاعون، آمپول هایی را به مردم می دادند که ایمنی را کاهش می دهد! دولت ها هر کاری از دستشان بر می آید برای کشتن ما یا حداقل بخش بزرگی از ما انجام می دهند!

من فکر می کنم که حاکمان افرادی را انتخاب کرده اند که در نظام جدید به آنها نیاز دارند و قرار است زنده بمانند. از دیدگاه روانپزشکان، این یک برنامه عالی است. به علاوه، احتمالاً کاملاً قانونی است. مقامات کسی را نمی کشند. این طاعون است که می کشد. حاکمان فقط مردم را به دریافت مقدمات پزشکی تجربی تشویق می کردند. تولید کنندگان، دولت و پزشکان مسئولیت اثرات ناشی از این آماده سازی های پزشکی را سلب کرده اند. مردم با مسئولیت خود در این آزمایش پزشکی شرکت کرده اند. دست مسئولان پاک است. آنها نقشه خود را به خوبی اجرا کرده اند.

من فکر می کنم در چین کاهش جمعیت وجود نخواهد داشت. این کشور به طور انبوه شهرها را می سازد. آنها بدون دلیل این هزینه های هنگفت را متحمل نمی شوند. آنها این کار را انجام می دهند زیرا می دانند که زلزله های بزرگی رخ خواهد داد که بسیاری از ساختمان ها را ویران خواهد کرد. این خانه ها برای بازماندگان فاجعه مورد نیاز خواهد بود. در چین کاهش جمعیت وجود نخواهد داشت زیرا آنها به آن نیاز ندارند. چین یک کشور نمونه از حاکمان جهانی است که در آن مردم به طور کامل کنترل می شوند. چین "کارخانه جهان" است. یک چینی به طور متوسط ۲۱۷۴ ساعت در سال کار می کند، در حالی که متوسط آلمانی ها تنها ۱۳۵۴ ساعت کار می کنند. علاوه بر این، نیروی کار چینی هزینه بسیار کمتری دارد. بنابراین، حاکمان جهانی از چین می خواهند که بدون تلفات عمده از تنظیم مجدد جان سالم به در ببرد. در کشورهای دیگر وضعیت متفاوت است. در آنجا زلزله‌ها نیز رخ می‌دهد و ساختمان‌ها فرو می‌ریزند، اما هیچ ساختمان جدیدی ساخته نمی‌شود، زیرا کسی برای آن نیست. دولت ها تمام تلاش خود را انجام داده اند تا اطمینان حاصل شود که درصد زیادی از مردم در اثر طاعون جان خود را از دست می دهند. علاوه بر این، می توان مشاهده کرد که چین مقادیر زیادی مواد غذایی را احتکار می کند. در حال حاضر، این کشور حدود ۵۰ درصد از ذخایر گندم و سایر غلات جهان را در اختیار دارد. چین در حال آماده شدن برای تغذیه مردم خود در زمان قحطی است، اما کشورهای دیگر این کار را انجام نمی دهند. بقیه جهان ذخایر غلات خود را برای چندین سال در پایین ترین سطح نگه می دارد.

انسانیت را زیر ۵۰۰.۰۰۰.۰۰۰ در تعادل دائمی با طبیعت حفظ کنید.

شایان ذکر است که در این مرحله لوح های سنگی مرموز به نام «سنگ های راهنمای گرجستان» که توسط فراماسونری در ایالت جورجیا (ایالات متحده آمریکا) ساخته شده است را به یاد آوریم. بر روی لوح ها ده فرمان برای بشر برای عصر جدید حک شده است. قانون اول بسیار بحث برانگیز است که می گوید: "بشریت زیر ۵۰۰ میلیون نفر را در تعادل دائمی با طبیعت حفظ کنید.". رقم ۵۰۰ میلیونی که در اینجا آورده شده نشان دهنده قصد کاهش شدید جمعیت است. با این حال، من فکر می کنم این یک برنامه برای آینده دور است. من شواهد کافی برای ادعای این که چنین کاهش قابل توجهی در جمعیت در طول این تنظیم مجدد رخ خواهد داد، نمی بینم. حتی اگر مشخص شود که تزریقات باعث ناباروری توده ای می شود، این امکان پذیر نخواهد بود. ارقامی که استنلی جانسون - سیاستمدار و پدر نخست وزیر اخیر بریتانیا - ارائه کرده است، محتمل تر به نظر می رسد. او اخیرا اعلام کرد که جمعیت کشورش باید از ۶۷ میلیون فعلی به ۱۰ تا ۱۵ میلیون کاهش یابد و این باید حداکثر تا سال ۲۰۲۵ اتفاق بیفتد.(مرجع) با این حال، بر اساس اطلاعاتی که در مورد چند نفر در طاعون های قبلی جان باختند، و با در نظر گرفتن اینکه اکنون بسیاری از افراد دچار نقص ایمنی خواهند شد، ممکن است وسوسه شوم که تخمین های خود را از مرگ و میر انجام دهم. من می خواهم به این نکته اشاره کنم که این تخمین ها بر اساس داده های بسیار نامطمئن هستند. به نظر من، از ۶.۵ میلیارد نفری که در خارج از چین زندگی می کنند، حدود ۳ میلیارد نفر در طاعون بعدی خواهند مرد. و از بین کسانی که زنده می مانند، در چند سال آینده چند صد میلیون نفر در اثر تزریق این تزریق دچار سرطان خواهند شد.

چرا ما را می کشند

احتمالاً از خود می پرسید که چرا دولت ها تصمیم به نابودی بشریت گرفته اند. دلایل زیادی می تواند وجود داشته باشد، اما شایان ذکر است که موارد مشابه قبلاً در تنظیم مجدد قبلی اتفاق افتاده است. آیا یادتان هست که برده داران در زمان مرگ سیاه وقتی که فاجعه قبرس را درنوردید چه کردند؟ بگذارید این قسمت از کتاب یوستوس هکر را به شما یادآوری کنم.

در جزیره قبرس، طاعون از شرق قبلاً شیوع یافته بود. هنگامی که زمین لرزه ای پایه های جزیره را به لرزه درآورد و با طوفان آنچنان مهیب همراه شد که ساکنانی که بردگان ماهومتان خود را به قتل رسانده بودند تا مبادا خود را تحت سلطه آنها درآورند، با ناراحتی به هر طرف فرار کردند.

جاستوس هکر، The Black Death, and The Dancing Mania

صاحبان برده در تمام زندگی خود از آنها سوء استفاده کردند. ناگهان، به دلیل یک فاجعه طبیعی، زندگی در جزیره از بین رفت. مالکان می دانستند که در این شرایط نمی توانند بردگان را تحت کنترل خود نگه دارند. آنها با یک انتخاب روبرو بودند: یا برده های خود را بکشند یا انتقام خود را به خطر بیندازند و خودشان کشته شوند. مطمئناً آنها برای از دست دادن بردگان متاسف بودند، زیرا آنها ارزش زیادی داشتند، اما همچنان امنیت را انتخاب کردند.

امروزه، حاکمان می توانند واکسن ها و آنتی بیوتیک های واقعی را برای همه ما فراهم کنند. آنها می توانستند همه را از طاعون نجات دهند. با این حال، چیزی وجود دارد که آنها نمی توانند کنترل کنند - تغییر آب و هوا. تنظیم مجدد همیشه منجر به فروپاشی آب و هوایی شده است. باران های شدید، خشکسالی و یخبندان باعث از بین رفتن محصولات کشاورزی شد. سپس طاعون ملخ آمد. بدتر از همه، گاوها از طاعون مردند. همه این بلایا معمولاً منجر به قحطی های وحشتناک در سراسر جهان می شود. حتی برای جمعیتی که در اثر طاعون از بین رفته بودند، غذای کافی وجود نداشت.

در قرن چهاردهم، قحطی بزرگ منجر به افزایش شدید جرم و جنایت شد، حتی در میان کسانی که معمولاً تمایلی به فعالیت های مجرمانه نداشتند، زیرا مردم برای تغذیه خود و خانواده خود به هر وسیله ای متوسل می شدند. قحطی همچنین اعتماد به دولت های قرون وسطی را تضعیف کرد، زیرا آنها نتوانستند بر بحران غلبه کنند. در جامعه ای که آخرین راه حل تقریباً همه مشکلات آن دین بود، هیچ مقدار دعا در برابر علل اصلی قحطی مؤثر به نظر نمی رسید. این امر اقتدار نهادی کلیسای کاتولیک روم را تضعیف کرد و به پایه‌گذاری جنبش‌های بعدی که مخالف حکومت پاپ بودند و شکست دعا را به دلیل فساد و خطاهای اعتقادی در کلیسا مقصر دانستند، کمک کرد.

در گذشته تعداد افراد بسیار کمتری در جهان وجود داشت. در مواقع قحطی، آنها می توانستند برای شکار به طبیعت بروند یا مقداری سبزی یا بلوط جمع آوری کنند. با این حال، بخش بزرگی از مردم از گرسنگی مردند. امروزه افراد زیادی وجود دارند که حتی بلوط نیز کافی نیست. بنابراین در دوران مدرن، قحطی حتی بدتر خواهد بود. و اگرچه مردم مدرن بسیار مطیع مقامات هستند - آنها حتی احمقانه ترین دستورات را بدون غر زدن اطاعت می کنند - فکر می کنم اگر غذای آنها تمام شود به سرعت شروع به فکر کردن منطقی می کنند. سپس آنها اعتماد خود را به دولت از دست دادند و شروع به شورش کردند. و این وضعیت در سراسر جهان خواهد بود. کل سیستم فرو می ریخت ممکن است یک انقلاب رخ دهد، بنابراین حکومت الیگارشی ها در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. و هیچ کس قدرت را به هیچکس و به هر قیمتی واگذار نمی کند. راه حل کاهش جمعیت به سطحی است که قحطی وجود نداشته باشد. و این می تواند دلیلی برای مردن ما باشد.

اکنون احتمالاً می‌دانید که چرا تقریباً همه دولت‌های جهان، اکثریت قریب به اتفاق سیاستمداران، شرکت‌های بزرگ، و حتی کلیسا و دیگر مقامات مذهبی - همه از طرح یک بیماری همه‌گیر جعلی و اتانازی جمعی حمایت کردند. به حاکمان یک انتخاب داده شد: یا به طرح کاهش جمعیت بپیوندید و در قدرت بمانید، یا قحطی بزرگ بیاید، به هر حال بسیاری از مردم بمیرند و شما قدرت را از دست بدهید. هیچ کس نمی خواهد قدرت را از دست بدهد.

البته ممکن است دلایل دیگری برای کاهش جمعیت وجود داشته باشد، از جمله دلایل اکولوژیکی. حاکمان به هیچ وجه پنهان نمی کنند که از نظر آنها تعداد مردم در جهان بسیار زیاد است. شاهزاده فیلیپ، شوهر ملکه الیزابت دوم، یک بار گفت: "در صورتی که من تناسخ پیدا کنم، دوست دارم به عنوان یک ویروس کشنده برگردم تا در حل جمعیت بیش از حد کمک کنم." با افزایش جمعیت جهان، مصرف منابع تجدید ناپذیر نیز افزایش می یابد. علاوه بر این، رشد تمدن باعث انقراض گونه های جانوری و گیاهی متعددی شده و کشاورزی فشرده به تدریج خاک را تخریب می کند. بسیاری از مردم همچنین بر این باورند که فعالیت های انسانی باعث گرم شدن زمین فاجعه آمیز خواهد شد. من فکر می کنم دلایل محیطی بود که اکثر سیاستمداران را متقاعد کرد که از طرح کاهش جمعیت حمایت کنند.

همچنین ممکن است که دلایل بسیار کمتر قابل درک باشد. افرادی که بر جهان حکومت می کنند اکثرا بالای ۸۰ سال و اغلب بالای ۹۰ سال سن دارند. آنها قدرت را از اجداد خود به ارث بردند و تمام عمر خود را در ثروت زندگی کردند. آنها نسبت به طبقات پایین تر دلسوزی کمی دارند یا اصلاً دلسوزی ندارند، همانطور که یک فرد معمولی نسبت به حیوانات دلسوزی کمی دارد. من فکر می کنم نخبگان مردم عادی را به خاطر ضعیف بودن ذهنی خود تحقیر می کنند. برای عدم سرکشی در هنگام تحقیر مقامات; برای درک نکردن قوانین دنیا و گرفتار شدن بارها و بارها در دام همان ترفندهای روانی. شاید حاکمان فقط می خواهند در آخرین لحظات زندگیشان خوش بگذرانند و ما را برای تفریح بکشند؟ همچنین ممکن است که آنها بخواهند انتقام اشتباهات گذشته - برای نابودی کارتاژ و خزریا - را بگیرند. یا شاید آنها می خواهند خدای خود زحل را خشنود کنند و بشریت را به عنوان قربانی به او تقدیم کنند. برای ما، این دلایل ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما آنها آن را کاملا جدی می گیرند. یا شاید هدف آنها صرفاً تصاحب زمین برای خود باشد. در طول تاریخ، ملت ها به دیگران حمله کرده اند، سرزمین آنها را تصاحب کرده و آن را آباد کرده اند. چرا الان باید فرق داشته باشه؟ همانطور که می بینید، دلایل متعدد است، و به جای اینکه بیهوده بپرسیم چرا ما را می کشند، بهتر است بپرسیم: چرا وقتی فرصت بزرگی دارند این کار را انجام نمی دهند؟

تاج مسئول تمام خونین ترین جنگ های چند قرن اخیر و همچنین فتوحات استعماری، تجارت برده در آمریکا و نسل کشی های متعدد است. قربانیان سیاست های بی رحمانه آنها در حال حاضر صدها میلیون نفر است. با این حال، حاکمان جهان هرگز پاسخگوی هیچ یک از جنایات خود نبوده اند و هیچ مجازاتی نیز متحمل نشده اند. آنها بارها نشان داده اند که کشتار دسته جمعی مردم برای آنها مشکلی ندارد، بنابراین ناگفته نماند که می توانند دوباره این کار را انجام دهند.

مهاجرت های بزرگ

قوی ترین بازنشانی ها همیشه منجر به مهاجرت انبوه مردم شده است. به عنوان مثال، در سقوط دوران باستان، بربرها از شمال به مناطق جذاب تر، توسعه یافته تر و خالی از سکنه تر امپراتوری روم غربی مهاجرت کردند که در نهایت منجر به فروپاشی آن شد. چیزهای زیادی وجود دارد که نشان می دهد تنظیم مجدد آتی نیز مهاجرت های گسترده ای را به همراه خواهد داشت. بر اساس برآوردهای بسیار گمانه زنی من، حدود ۶۰ درصد از جمعیت در اتحادیه اروپا، ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای توسعه یافته شمال از بین خواهند رفت. در کشورهای دیگر خیلی بهتر نخواهد بود. اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا دو اقتصاد بزرگ هستند که روی هم تقریبا ۱/۳ تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می دهند. در قلمرو آنها بسیاری از کارخانه ها و شرکت های سودآور، زیرساخت های توسعه یافته و بهره وری نیروی کار بالا وجود دارد. می دانیم که پس از مرگ سیاه، زمانی که بسیاری از مردم مردند، اقتصاد به شدت به کارگران نیاز داشت. این بار هیچ تفاوتی نخواهد داشت. من فکر نمی کنم کشورهای توسعه یافته چندین نسل منتظر بمانند تا جمعیت خود بهبود یابد. دولت ها ترجیح می دهند نیروی کار ارزان را از کشورهای جنوبی وارد کنند. شهروندان به راحتی مهاجران را می پذیرند تا از بحران اقتصادی جلوگیری کنند. صدها میلیون مهاجر به اتحادیه اروپا و ایالات متحده خواهند آمد.

کشورهای جنوبی پس از تنظیم مجدد به صد سال یا بیشتر نیاز دارند تا جمعیت خود را بازگردانند، اما در نهایت به تعداد فعلی خود باز خواهند گشت. از سوی دیگر، جمعیت شناسی کشورهای شمالی برای همیشه تغییر خواهد کرد. جمعیت فعلی جای خود را به مهاجران خواهد داد. مردم بومی در این کشورها به یک اقلیت تبدیل خواهند شد و دیگر هرگز جمعیت خود را تجدید نخواهند کرد. کشورهای آنها در حال حاضر از جمعیت اشباع شده اند، بنابراین پتانسیلی برای رشد بیشتر نخواهند داشت. اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا به عنوان نهادهای سیاسی باقی خواهند ماند، اما برای کشورهایی که در آنها زندگی می کنند، این مرگ نهایی خواهد بود، قابل مقایسه با سقوط امپراتوری روم. مدتی است که تئوری‌های توطئه در مورد مبادله نژادی قریب الوقوع در اینترنت منتشر شده است، اما اکنون مشخص شده است که چه زمانی و چگونه این اتفاق خواهد افتاد. کارگران اتحادیه اروپا و ایالات متحده که تقاضای دستمزد بالایی دارند، با نیروی کار ارزان از جنوب و شرق (از اوکراین) جایگزین خواهند شد. دستمزدها در کشورهای توسعه یافته به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت. مهاجران از نژادهای مختلف، صحبت به زبان های مختلف و ناآشنا با زندگی در کشورهای جدید برای حقوق خود مبارزه نمی کنند. آنها استاندارد پایین زندگی و نظم نوین جهانی را بدون مقاومت خواهند پذیرفت. به این ترتیب، نخبگان حاکم بر جمعیت بزرگترین اقتصادهای جهان کنترل کامل خواهند داشت. و شاید این هدف اصلی جنگ طبقاتی جاری و کاهش جمعیت باشد.

فصل بعدی:

بازنشانی در فرهنگ پاپ