
در نگارش این فصل، من عمدتاً بر روایتهای وقایع نگاران قرون وسطی از کشورهای مختلف اروپایی تکیه کردهام که دکتر رزماری هوروکس آنها را به انگلیسی ترجمه کرده و در کتابش «مرگ سیاه» منتشر کرده است. این کتاب گزارشهایی را از افرادی که در زمان مرگ سیاه زندگی میکردند جمعآوری میکند و وقایعی را که خودشان تجربه کردهاند به دقت توصیف میکنند. بیشتر نقل قول هایی که در زیر بازتولید می کنم از این منبع است. خواندن این کتاب را به همه کسانی که می خواهند درباره مرگ سیاه بیشتر بدانند توصیه می کنم. می توانید آن را به زبان انگلیسی در اینجا بخوانید archive.org یا اینجا: link. برخی از نقل قول های دیگر از کتابی از نویسنده پزشکی آلمانی، یوستوس هکر در سال ۱۸۳۲، با عنوان „The Black Death, and The Dancing Mania”. بسیاری از اطلاعات نیز از مقاله ویکی پدیا (Black Death). اگر اطلاعات از وب سایت دیگری باشد، لینک منبع را در کنار آن قرار می دهم. من تصاویر زیادی را در متن قرار داده ام تا به شما در تجسم رویدادها کمک کند. با این حال، باید در نظر داشته باشید که تصاویر همیشه به طور صادقانه وقایع واقعی را نشان نمی دهند.
طبق نسخه رایج تاریخ، اپیدمی مرگ سیاه در چین آغاز شد. از آنجا به کریمه و سپس با کشتی به ایتالیا راه یافت، همراه با بازرگانی که وقتی در سال ۱۳۴۷ به سواحل سیسیل رسیدند یا مریض بودند یا مرده بودند. به هر حال این مریض ها همراه با موش و کک به ساحل رفتند. این کک ها بودند که قرار بود عامل اصلی فاجعه باشند، زیرا آنها حامل باکتری طاعون بودند، اما اگر توانایی اضافی اش برای انتشار توسط قطرات نبود، این همه انسان را نمی کشت. طاعون بسیار مسری بود، بنابراین به سرعت در جنوب و غرب اروپا گسترش یافت. همه در حال مرگ بودند: فقیر و ثروتمند، پیر و جوان، شهرنشین و دهقان. تخمین ها از تعداد قربانیان مرگ سیاه متفاوت است. محققان تخمین می زنند که از بین جمعیت ۴۷۵ میلیونی جهان در آن زمان ۷۵ تا ۲۰۰ میلیون نفر جان خود را از دست دادند. اگر امروز یک بیماری همه گیر با مرگ و میر مشابه رخ می داد، تلفات به میلیاردها می رسید.

وقایع نگار ایتالیایی، آگنولو دی تورا، تجربه خود را در سینا شرح داد:
زبان انسان محال است که چیز هولناک را بازگو کند. … پدر فرزندش را رها کرد، زن شوهرش را ترک کرد، یک برادر دیگری را ترک کرد. زیرا به نظر می رسید که این بیماری از طریق تنفس و بینایی سرایت می کند. و بنابراین آنها مردند. و کسی پیدا نشد که مرده را برای پول یا دوستی دفن کند.... و در بسیاری از مکانهای سیهنا، گودالهای بزرگی حفر شده و در اعماق انبوه مردهها انباشته شده است. و روز و شب صدها نفر می مردند و همه در آن گودال ها انداخته شدند و با خاک پوشانده شدند. و به محض اینکه آن خندق ها پر شد، بیشتر حفر شد. و من، آگنولو دی تورا... پنج فرزندم را با دستانم دفن کردم. و همچنین کسانی بودند که به قدری پر از خاک بودند که سگها آنها را بیرون کشیدند و اجساد بسیاری را در سراسر شهر بلعیدند. کسی نبود که برای هیچ مرگی گریه کند، زیرا همه منتظر مرگ بودند. و آنقدر مردند که همه باور کردند پایان دنیاست.
اگنولو دی تورا
گابریل دموسیس در طول همه گیری در پیاچنزا زندگی می کرد. او در کتاب خود "Historia de Morbo" طاعون را اینگونه توصیف می کند:
به ندرت از هر هفت جنوا یک نفر زنده ماند. در ونیز، جایی که تحقیقاتی در مورد مرگ و میر انجام شد، مشخص شد که بیش از ۷۰٪ از مردم مرده اند و در مدت کوتاهی ۲۰ نفر از ۲۴ پزشک عالی مردند. بقیه ایتالیا، سیسیل و آپولیا و مناطق همجوار معتقدند که آنها تقریباً از ساکنان خالی شده اند. مردم فلورانس، پیزا و لوکا، خود را از دست ساکنان خود بی بهره می بینند.
گابریل دوموسیس

مطالعات اخیر توسط مورخان گزارش می دهد که ۴۵ تا ۵۰ درصد از جمعیت اروپا در آن زمان طی چهار سال پس از طاعون از بین رفتند. میزان مرگ و میر از منطقه ای به منطقه دیگر بسیار متفاوت بود. در منطقه مدیترانه اروپا (ایتالیا، جنوب فرانسه، اسپانیا)، احتمالاً حدود ۷۵ تا ۸۰ درصد از جمعیت مردند. اما در آلمان و بریتانیا حدود ۲۰ درصد بود. در خاورمیانه (از جمله عراق، ایران و سوریه) حدود ۱/۳ جمعیت از بین رفتند. در مصر، مرگ سیاه حدود ۴۰ درصد از جمعیت را کشت. یوستوس هکر همچنین اشاره می کند که در نروژ ۲/۳ از جمعیت مرده اند و در لهستان - ۳/۴. او همچنین وضعیت وحشتناک شرق را شرح می دهد: «هند خالی از سکنه شد. تارتاری، پادشاهی تارتار کاپچاک؛ بین النهرین، سوریه، ارمنستان پوشیده از اجساد بود. در کارامانیا و قیصریه هیچ یک زنده نماند.»
علائم
بررسی اسکلت های یافت شده در گورهای دسته جمعی قربانیان مرگ سیاه نشان داد که گونه های طاعون یرسینیا پستیس شرقی و یرسینیا پستیس قرون وسطایی علت این همه گیری بودند. اینها همان گونه های باکتری طاعون نبودند که امروزه وجود دارند. گونه های مدرن از فرزندان آنها هستند. علائم طاعون شامل تب، ضعف و سردرد است. انواع مختلفی از طاعون وجود دارد که هر یک قسمت متفاوتی از بدن را تحت تاثیر قرار می دهد و علائم مرتبط را ایجاد می کند:
- طاعون ذات الریه ریه ها را درگیر می کند و باعث سرفه، ذات الریه و گاهی تف کردن خون می شود. از طریق سرفه بسیار مسری است.
- طاعون بوبونیک غدد لنفاوی در کشاله ران، زیر بغل یا گردن را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث تورم هایی به نام بوبو می شود.
- طاعون سپتی سمی خون را آلوده می کند و علائم گوارشی مانند درد شکم، حالت تهوع، استفراغ یا اسهال ایجاد می کند. همچنین باعث سیاه شدن و مرگ بافت ها می شود (مخصوصاً انگشتان دست، انگشتان پا و بینی).
اشکال بوبونیک و سپتی سمی معمولاً از طریق نیش کک یا دست زدن به حیوان آلوده منتقل می شوند. تظاهرات بالینی کمتر شایع طاعون شامل طاعون حلقی و مننژ می باشد.
- طاعون حلق به گلو حمله می کند. علائم معمولی شامل التهاب و بزرگ شدن غدد لنفاوی در سر و گردن است.
- طاعون مننژ بر مغز تأثیر می گذارد و با سفتی گردن، بی نظمی و کما مشخص می شود. معمولاً به عنوان عارضه شکل دیگری از طاعون اولیه رخ می دهد.(مرجع)
گابریل دی موسیس علائم مرگ سیاه را شرح داد:
آنهایی که از هر دو جنس سالم بودند و از مرگ بیم نداشتند، چهار ضربه وحشیانه به بدنشان خورد. ابتدا، یک نوع سفتی سرد بدن آنها را آزار می داد. آنها احساس سوزن سوزن شدن می کردند ، گویی که با نوک پیکان آنها را خار می کنند. مرحله بعدی یک حمله مهیب بود که به شکل یک زخم بسیار سخت و سفت بود. در برخی افراد این بیماری در زیر بغل و در برخی دیگر در کشاله ران بین کیسه بیضه و بدن ایجاد می شود. هنگامی که جامدتر می شد، گرمای سوزان آن باعث می شد بیماران دچار تب حاد و بد و سردرد شدید شوند.. با تشدید بیماری، تلخی شدید آن می تواند اثرات مختلفی داشته باشد. در برخی موارد باعث ایجاد بوی بد غیرقابل تحمل می شد. در برخی دیگر، استفراغ خون ، یا ورمهایی را در نزدیکی محلی که ترشحات فاسد از آن بیرون میآمد، به همراه داشت: در پشت، در سراسر سینه، نزدیک ران. برخی از مردم در حالت مستی دراز کشیده بودند و نمی توانستند بیدار شوند... همه این افراد در خطر مرگ بودند. برخی در همان روزی که بیماری آنها را گرفت ، برخی دیگر در روز بعد و برخی دیگر - اکثریت - بین روز سوم و پنجم مردند. هیچ داروی شناخته شده ای برای استفراغ خون وجود نداشت. کسانی که به کما رفتند ، یا دچار تورم یا بوی فساد شده است، به ندرت از مرگ فرار می کند. اما از تب گاهی اوقات ممکن بود بهبودی حاصل شود.
گابریل دوموسیس
نویسندگان از سراسر اروپا نه تنها تصویر ثابتی از علائم ارائه کردند، بلکه تشخیص دادند که همان بیماری اشکال متفاوتی به خود می گیرد. شایع ترین شکل آن به صورت تورم های دردناک در کشاله ران یا زیر بغل، کمتر در گردن، اغلب با تاول های کوچک در سایر قسمت های بدن یا با تغییر رنگ لکه دار پوست ظاهر می شود. اولین نشانه بیماری احساس ناگهانی لرز و لرزی بود که گویی سوزن سوزن می شد که با خستگی و افسردگی شدید همراه بود. قبل از ایجاد تورم، بیمار تب بالا و سردرد شدید داشت. برخی از قربانیان دچار بیحوصلگی شدند یا قادر به بیان نبودند. چندین نویسنده گزارش کردند که ترشحات ورمها و بدن بسیار کثیف بودند. قربانیان چندین روز رنج کشیدند اما گاهی بهبود می یابند. نوع دیگر این بیماری به ریه ها حمله کرده و باعث درد قفسه سینه و مشکلات تنفسی و به دنبال آن سرفه خون و خلط می شود. این شکل همیشه کشنده بود و سریعتر از شکل اول کشته می شد.

زندگی در زمان طاعون
یک وقایع نگار ایتالیایی می نویسد:
پزشکان صریحاً اعتراف کردند که هیچ درمانی برای طاعون ندارند و موفق ترین آنها خودشان بر اثر آن مردند. … طاعون عموماً به مدت شش ماه پس از شیوع آن در هر منطقه ادامه داشت. مرد نجیب آندره آ موروسینی، پادستای پادوآ، در سومین دوره ریاست جمهوری خود در ماه ژوئیه درگذشت. پسرش به سمت ریاست جمهوری برگزیده شد، اما بلافاصله درگذشت. اما توجه داشته باشید که در طول این طاعون به طرز شگفت انگیزی هیچ پادشاه، شاهزاده یا حاکم شهری نمرده است.
در یادداشت های به جا مانده از ژیل لی موئیسیس، راهب تورنای، طاعون به عنوان یک بیماری بسیار مسری ترسیم شده است که هم انسان ها و هم حیوانات را تحت تاثیر قرار می دهد.
هنگامی که یک یا دو نفر در یک خانه مردند، بقیه در مدت بسیار کوتاهی به دنبال آنها رفتند، به طوری که اغلب ده نفر یا بیشتر در یک خانه می مردند. و در بسیاری از خانه ها سگ ها و گربه ها نیز مردند.
ژیل لی مویسیس
هنری نایتون، که یکی از قوانین آگوستینی لستر بود، می نویسد:
در همان سال انبوهی از گوسفندان در سراسر قلمرو وجود داشت، به طوری که در یک مکان بیش از ۵۰۰۰ گوسفند در یک چراگاه مردند و بدن آنها چنان فاسد بود که هیچ حیوان یا پرنده ای به آنها دست نمی زد. و به دلیل ترس از مرگ همه چیز قیمت پایینی داشت. زیرا افراد بسیار کمی بودند که به ثروت اهمیت می دادند ، یا در واقع برای هر چیز دیگری. و گوسفندان و گاوها بدون کنترل در میان مزارع و در میان غلات ایستاده پرسه می زدند و کسی نبود که آنها را تعقیب کند و آنها را جمع کند.... زیرا کمبود خدمتکاران و کارگران آنقدر زیاد بود که کسی نبود که بداند چه کاری باید انجام شود.... به همین دلیل بسیاری از محصولات بدون برداشت در مزارع پوسیده شدند.... پس از بیماری آفت فوق الذکر، بسیاری از ساختمان ها در هر اندازه در هر شهر به دلیل کمبود ساکنان به کلی ویران شدند.
هنری نایتون
رؤیای مرگ قریب الوقوع باعث شد مردم از انجام وظایف خود و خرید کالاهای مورد نیاز دست بردارند. تقاضا به طور چشمگیری کاهش یافت و با آن قیمت ها کاهش یافت. این مورد در دوران اپیدمی بود. و وقتی همه گیری تمام شد، مشکل به کمبود افراد برای کار و در نتیجه کمبود کالا تبدیل شد. قیمت کالاها و دستمزد کارگران ماهر به میزان قابل توجهی افزایش یافت. فقط قیمت اجاره در سطح پایین باقی مانده است.
جووانی بوکاچیو در کتاب خود "دکامرون" رفتار بسیار متفاوت مردم در زمان طاعون را توصیف می کند. برخی با خانواده های خود در خانه هایی که در انزوا از دنیا زندگی می کردند جمع شدند. آنها از هرگونه بی اعتدالی پرهیز می کردند، غذاهای سبک می خوردند و شراب های خوب محدود می نوشیدند تا طاعون و مرگ را فراموش کنند. از سوی دیگر، دیگران دقیقاً برعکس عمل می کردند. روز و شب در حومه شهر پرسه می زدند و زیاد مشروب می نوشیدند و آواز می خواندند. اما حتی آنها سعی کردند به هر قیمتی از تماس با افراد آلوده خودداری کنند. سرانجام، دیگران ادعا کردند که بهترین درمان طاعون، فرار از آن است. بسیاری از مردم شهر را ترک کردند و به روستاها گریختند. اما در میان همه این گروه ها، این بیماری تلفات مرگباری را به همراه داشت.
و سپس، هنگامی که بیماری فروکش کرد، همه کسانی که جان سالم به در بردند، خود را به خوشی ها سپردند: راهبان، کشیشان، راهبه ها، و مردان و زنان عادی، همه از خود لذت می بردند، و هیچ کس نگران خرج کردن و قمار نبود. و همه خود را ثروتمند میپنداشتند، زیرا فرار کرده بودند و دنیا را دوباره به دست آورده بودند... و همه پول به دست نوپایان افتاده بود.
اگنولو دی تورا
در زمان طاعون، همه قوانین، چه انسانی و چه الهی، وجود نداشتند. مجریان قانون مردند یا مریض شدند و نتوانستند نظم را حفظ کنند، بنابراین هر کس آزاد بود هر کاری که می خواهد انجام دهد. بسیاری از وقایع نگاران بر این باور بودند که طاعون باعث فروپاشی گسترده نظم و قانون شد و می توان نمونه های فردی از غارت و خشونت را یافت، اما انسان ها به طرق مختلف در برابر فاجعه واکنش نشان می دهند. همچنین روایت های زیادی از تقوای عمیق شخصی و تمایل به جبران اشتباهات گذشته وجود دارد. در پی مرگ سیاه، غیرت مذهبی و تعصب دوباره شکوفا شد. برادران پرچمداران بسیار محبوب شدند و در آن زمان بیش از ۸۰۰۰۰۰ عضو داشتند.
برخی از اروپایی ها به گروه های مختلف مانند یهودیان، رهیبان، خارجی ها، گدایان، زائران، جذامی ها و رومی ها حمله کردند و آنها را مقصر این بحران دانستند. جذامیان و سایر افراد مبتلا به بیماری های پوستی مانند آکنه یا پسوریازیس در سراسر اروپا کشته شدند. برخی دیگر به مسمومیت چاه ها توسط یهودیان به عنوان عامل احتمالی این بیماری همه گیر روی آوردند. حملات زیادی به جوامع یهودی صورت گرفت. پاپ کلمنت ششم با گفتن اینکه افرادی که طاعون را به گردن یهودیان می اندازند، توسط آن دروغگو، شیطان، فریفته شدند، سعی کرد از آنها محافظت کند.
منشاء اپیدمی
نسخه عمومی پذیرفته شده رویدادها این است که طاعون از چین شروع شد. از آنجا قرار بود با موش هایی که به سمت غرب مهاجرت کرده بودند پخش شود. چین در این دوره واقعاً کاهش قابل توجهی از جمعیت را تجربه کرد، اگرچه اطلاعات در این مورد نادر و نادرست است. مورخان جمعیتشناسی تخمین میزنند که جمعیت چین بین سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۷۰ حداقل ۱۵ درصد و شاید تا یک سوم کاهش یافته است.
طاعون ممکن است واقعاً به چین رسیده باشد، اما بعید است که توسط موش ها از آنجا به اروپا آورده شده باشد. برای اینکه نسخه رسمی منطقی باشد، باید لژیونی از موش های آلوده با سرعت فوق العاده ای حرکت کنند. باستان شناس بارنی اسلون استدلال می کند که شواهد کافی از مرگ و میر دسته جمعی موش در پرونده باستان شناسی آب نما قرون وسطایی در لندن وجود ندارد و طاعون خیلی سریع گسترش یافته است که ادعا می کند که توسط کک موش ایجاد شده است. او استدلال می کند که انتقال باید از فردی به فرد دیگر بوده باشد. و همچنین مشکل ایسلند وجود دارد: مرگ سیاه بیش از نیمی از جمعیت آن را کشت، اگرچه موش ها در واقع تا قرن نوزدهم به این کشور نرسیدند.
به گفته هنری نایتون، طاعون از هند شروع شد و اندکی بعد در تارسوس (ترکیه امروزی) شیوع یافت.
در آن سال و سال بعد یک مرگ و میر جهانی از مردم در سراسر جهان وجود داشت. ابتدا در هندوستان، سپس در تارسوس آغاز شد ، سپس به ساراسین ها و سرانجام به مسیحیان و یهودیان رسید. بر اساس نظری که در کوریای روم وجود دارد، ۸۰۰۰ لژیون از مردم ، بدون احتساب مسیحیان، در فاصله یک سال، از عید پاک تا عید پاک، به طور ناگهانی در آن کشورهای دور مردند.
هنری نایتون
یک لژیون از حدود ۵۰۰۰ نفر تشکیل شده است، بنابراین باید ۴۰ میلیون نفر در شرق در یک سال جان خود را از دست داده باشند. این احتمالاً مربوط به دوره بهار ۱۳۴۸ تا بهار ۱۳۴۹ است.
زلزله و هوای آفت زا
علاوه بر طاعون، فاجعه های قدرتمندی نیز در این زمان موج می زد. هر چهار عنصر - هوا، آب، آتش و خاک - به طور همزمان علیه بشریت قرار گرفتند. بسیاری از وقایع نگاران زمین لرزه هایی را در سرتاسر جهان گزارش کردند که خبر از بیماری بی سابقه ای می داد. در ۲۵ ژانویه ۱۳۴۸ زمین لرزه شدیدی در فریولی در شمال ایتالیا رخ داد. در شعاع چند صد کیلومتری خسارت وارد کرد. بر اساس منابع معاصر، آسیب قابل توجهی به سازه ها وارد کرد. کلیساها و خانه ها فرو ریختند، روستاها ویران شدند و بوی بدی از زمین می پیچید. پس لرزه ها تا ۵ مارس ادامه داشت. به گفته مورخان، ۱۰۰۰۰ نفر در اثر زلزله جان خود را از دست دادند. با این حال، هاینریش فون هرفورد، نویسنده آن زمان، گزارش داد که قربانیان بسیار بیشتری وجود دارد:
در سی و یکمین سال امپراتور لوئیس، در حوالی جشن تبدیل سنت پل [۲۵ ژانویه] زلزله ای در سراسر کارینتیا و کارنیولا رخ داد که آنقدر شدید بود که همه از جان خود می ترسیدند. تکان های مکرر وجود داشت و در یک شب زمین ۲۰ بار لرزید. شانزده شهر ویران شد و ساکنان آن کشته شدند.... سی و شش قلعه کوهستانی و ساکنان آنها ویران شدند و محاسبه شد که بیش از ۴۰۰۰۰ مرد بلعیده یا غرق شدند. دو کوه بسیار مرتفع، با یک جاده بین آنها، به هم پرتاب شدند ، بنابراین دیگر هرگز جاده ای وجود نخواهد داشت.
هاینریش فون هرفورد
در صورت ادغام دو کوه، باید جابجایی قابل توجهی از صفحات تکتونیکی وجود داشته باشد. نیروی زمین لرزه باید واقعاً زیاد بوده باشد، زیرا حتی رم - شهری در ۵۰۰ کیلومتری مرکز زمین لرزه - ویران شد! کلیسای سانتا ماریا ماگیوره در رم به شدت آسیب دید و کلیسای قرن ششمی سانتی آپوستولی به قدری ویران شد که برای یک نسل از نو ساخته نشد.
بلافاصله پس از زلزله طاعون آمد. در نامه ارسالی از دربار پاپ در آوینیون فرانسه به تاریخ ۲۷ آوریل ۱۳۴۸ یعنی سه ماه پس از زلزله آمده است:
آنها می گویند که در مدت سه ماه از ۲۵ ژانویه [۱۳۴۸] تا به امروز، در مجموع ۶۲۰۰۰ جسد در آوینیون به خاک سپرده شده است.
یک نویسنده آلمانی قرن چهاردهمی گمان میکرد که علت همهگیری، بخارات فاسدی است که از رودههای زمین در اثر زمینلرزهها منتشر میشود، که قبل از بیماری آفت در اروپای مرکزی بود.
تا آنجا که مرگ و میر ناشی از علل طبیعی بود، علت فوری آن یک بازدم خاکی فاسد و سمی بود که هوای نقاط مختلف جهان را آلوده کرد... من می گویم این بخار و هوای فاسد بود که تخلیه شده - یا به اصطلاح تخلیه شده است - در طول زمین لرزه ای که در روز سنت پل رخ داد، همراه با هوای فاسد خارج شده در زمین لرزه ها و فوران های دیگر، که باعث آلوده شدن هوای بالای زمین و کشته شدن مردم در نقاط مختلف جهان شده است.
به طور خلاصه، مردم در آن زمان از وقوع یک سری زلزله آگاه بودند. یک گزارش از آن دوره می گوید که یک زمین لرزه یک هفته تمام طول کشیده است، در حالی که گزارش دیگری ادعا می کند که طول آن دو هفته است. چنین وقایعی می تواند باعث خروج گاز از انواع مواد شیمیایی بد شود. مورخ آلمانی، یوستوس هکر، در کتاب خود در سال ۱۸۳۲، پدیدههای غیرعادی دیگری را که تأیید میکنند گازهای سمی از درون زمین منتشر میشود، شرح داد:
ثبت شده است که در جریان این زمین لرزه، شراب موجود در چلیک ها کدر شد ، این جمله را می توان دلیلی بر این امر دانست که تغییراتی باعث تجزیه جو شده است. اما مستقل از این، می دانیم که در جریان این زمین لرزه که برخی مدت آن را یک هفته و برخی دیگر دو هفته عنوان کرده اند، مردم دچار گیجی و سردرد غیرعادی شدند و بسیاری از آنها غش کردند.
جاستوس هکر، The Black Death, and The Dancing Mania
یک مقاله علمی آلمانی کشفشده توسط هوروکس نشان میدهد که گازهای سمی در پایینترین مکانهای نزدیک به سطح زمین انباشته شدهاند:
خانه های نزدیک دریا، مانند ونیز و مارسی، به سرعت تحت تأثیر قرار گرفتند، مانند شهرهای کم ارتفاع در لبه مرداب ها یا در کنار دریا، و به نظر می رسد تنها توضیح آن فساد بیشتر هوا در گودال ها باشد. در نزدیکی دریا.
همین نویسنده شاهد دیگری بر مسمومیت هوا میافزاید: «این را از فساد میوههایی مانند گلابی میتوان دریافت».
گازهای سمی از زیر زمین
همانطور که مشخص است گاهی اوقات گازهای سمی در چاه ها تجمع می کنند. آنها از هوا سنگین تر هستند و بنابراین متلاشی نمی شوند، اما در پایین باقی می مانند. اتفاق می افتد که شخصی در چنین چاهی می افتد و بر اثر مسمومیت یا خفگی جان خود را از دست می دهد. به طور مشابه، گازها در غارها و فضاهای خالی مختلف در زیر سطح زمین تجمع می یابند. مقادیر عظیمی از گازها در زیر زمین انباشته می شوند که در نتیجه زلزله های فوق العاده قوی می توانند از طریق شکاف ها خارج شده و بر مردم تأثیر بگذارند.
متداول ترین گازهای زیرزمینی عبارتند از:
– سولفید هیدروژن – گازی سمی و بی رنگ که بوی تند و مشخص تخم مرغ های فاسد آن حتی در غلظت های بسیار کم قابل توجه است.
- دی اکسید کربن - اکسیژن را از سیستم تنفسی جابجا می کند. مسمومیت با این گاز خود را در خواب آلودگی نشان می دهد. در غلظت های بالا می تواند باعث مرگ شود.
- مونوکسید کربن - گازی نامحسوس، بسیار سمی و کشنده؛
- متان؛
- آمونیاک
به عنوان تاییدی بر اینکه گازها می توانند یک تهدید واقعی باشند، می توان به فاجعه کامرون در سال ۱۹۸۶ اشاره کرد. سپس فوران لیمنیک رخ داد، یعنی انتشار ناگهانی مقدار زیادی دی اکسید کربن محلول در آب های دریاچه نیوس. فوران لیمنیک تا یک کیلومتر مکعب دی اکسید کربن آزاد کرد. و چون این گاز از هوا چگال تر است، از دامنه کوهی که دریاچه نیوس در آن قرار دارد، به دره های مجاور سرازیر شد. این گاز در لایه ای به عمق ده ها متر زمین را پوشانده و هوا را جابجا کرده و همه انسان ها و حیوانات را خفه کرده است. ۱۷۴۶ نفر و ۳۵۰۰ دام در شعاع ۲۰ کیلومتری دریاچه کشته شدند. چندین هزار نفر از ساکنان محلی منطقه را ترک کردند که بسیاری از آنها از مشکلات تنفسی، سوختگی و فلج ناشی از گازها رنج می بردند.

آب دریاچه به دلیل بالا آمدن آب غنی از آهن از اعماق به سطح و اکسید شدن در هوا، قرمز تیره شد. سطح دریاچه حدود یک متر کاهش یافت که نشان دهنده حجم گاز آزاد شده است. مشخص نیست که چه چیزی باعث این فاجعه بار خروج گاز شد. بیشتر زمین شناسان به رانش زمین مشکوک هستند، اما برخی معتقدند که فوران آتشفشانی کوچکی در کف دریاچه رخ داده است. فوران ممکن است آب را گرم کند و از آنجایی که حلالیت دی اکسید کربن در آب با افزایش دما کاهش می یابد، گاز حل شده در آب می تواند آزاد شود.
پیوند سیارات
برای توضیح گستردگی این بیماری همه گیر، اکثر نویسندگان تغییرات جوی را که توسط پیکربندی های سیاره ای به وجود آمده است - به ویژه اتصال مریخ، مشتری و زحل در سال ۱۳۴۵، مقصر می دانند. مطالب گسترده ای از این دوره وجود دارد که به طور مداوم به پیوند سیارات اشاره می کند. و فضای فاسد در گزارش دانشکده پزشکی پاریس که در مهر ۱۳۴۸ تهیه شده آمده است:
زیرا این اپیدمی از یک علت مضاعف ناشی می شود. یک علت دور است و از بالا می آید و مربوط به آسمان است. علت دیگر نزدیک است و از پایین می آید و مربوط به زمین است و به علت و معلول به علت اول وابسته است.... ما می گوییم که علت دور و اول این آفت، پیکربندی بهشت بوده و هست. در سال ۱۳۴۵، یک ساعت پس از ظهر روز ۲۰ اسفند، پیوند بزرگ سه سیاره در دلو رخ داد. این پیوند، همراه با دیگر پیوندها و کسوف های قبلی، با ایجاد فساد کشنده در هوای اطراف ما، نشان دهنده مرگ و میر و قحطی است. … ارسطو گواهی می دهد که چنین است در کتاب «درباره علل خصوصیات عناصر» که در آن میگوید مرگ و میر نژادها و کاهش جمعیت پادشاهیها در اتصال زحل و مشتری رخ میدهد. برای رویدادهای بزرگ سپس، ماهیت آنها بسته به مثلثی است که در آن پیوند رخ می دهد....
اگرچه بیماریهای آفتزای عمده میتوانند ناشی از فساد آب یا غذا باشند، همانطور که در زمانهای قحطی و برداشت ضعیف اتفاق میافتد، با این حال ما هنوز بیماریهای ناشی از فساد هوا را بسیار خطرناکتر میدانیم.... ما معتقدیم که بیماری همه گیر یا طاعون کنونی از هوا ناشی شده است که در ماده خود فاسد است. ، اما در ویژگی های آن تغییر نکرده است.... آنچه اتفاق افتاد این بود که بخارهای زیادی که در زمان اتصال فاسد شده بودند از زمین و آب بیرون می آمدند و سپس با هوا مخلوط می شدند... و این هوای فاسد وقتی دمیده می شود لزوماً به قلب نفوذ می کند و ماده روح را در آنجا فاسد می کند و باعث پوسیدگی رطوبت اطراف می شود و گرمای ناشی از آن نیروی حیات را از بین می برد و این عامل بلافصل بیماری همه گیر فعلی است.... یکی دیگر از علل احتمالی پوسیدگی که باید در نظر گرفته شود، فرار پوسیدگی محبوس شده در مرکز زمین در اثر زلزله است. - چیزی که واقعاً اخیراً رخ داده است. اما پیوند سیارات می توانست علت جهانی و دور همه این چیزهای مضر باشد که به وسیله آن هوا و آب فاسد شده اند.دانشکده پزشکی پاریس
ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ قبل از میلاد) معتقد بود که پیوند مشتری و زحل خبر از مرگ و کاهش جمعیت می دهد. البته باید تاکید کرد که مرگ سیاه نه در دوران پیوند بزرگ، بلکه دو سال و نیم پس از آن آغاز شد. آخرین پیوند سیارات بزرگ، همچنین در علامت دلو، اخیراً - در ۲۱ دسامبر ۲۰۲۰ اتفاق افتاد. اگر آن را به عنوان منادی یک آفت در نظر بگیریم، باید منتظر فاجعه دیگری در سال ۲۰۲۳ باشیم!
سلسله بلایای طبیعی
در آن زمان زلزله بسیار رایج بود. یک سال پس از زمین لرزه فریولی، در ۲۲ ژانویه ۱۳۴۹، زمین لرزه ای لاکویلا در جنوب ایتالیا را با شدت مرکالی X (مفرط) تحت تاثیر قرار داد و خسارت شدیدی به بار آورد و ۲۰۰۰ کشته بر جای گذاشت. در ۹ شهریور ۱۳۴۹ زلزله دیگری در رم خسارات زیادی از جمله فروریختن نمای جنوبی کولوسئوم به بار آورد.
طاعون در تابستان ۱۳۴۸ به انگلستان رسید، اما به گفته یک راهب انگلیسی، تنها در سال ۱۳۴۹، درست پس از زلزله شدت گرفت.
در آغاز سال ۱۳۴۹، در روز جمعه قبل از یکشنبه مصائب [۲۷ مارس]، زلزله ای در سراسر انگلستان احساس شد.... زلزله به سرعت در این بخش از کشور با آفت همراه شد.
توماس برتون
هنری نایتون می نویسد که زمین لرزه ها و سونامی های قدرتمند یونان، قبرس و ایتالیا را ویران کرد.
در آن زمان در قرنتس و آخایا بسیاری از شهروندان هنگامی که زمین آنها را بلعید دفن می کردند. قلعه ها و شهرها از هم پاشیدند و فرو ریختند و غرق شدند. در قبرس کوهها تسطیح شد و رودخانهها را مسدود کرد و باعث غرق شدن بسیاری از شهروندان و ویران شدن شهرها شد. در ناپل هم همینطور بود، همان طور که یک راهب پیش بینی کرده بود. تمام شهر بر اثر زلزله و طوفان ویران شد و ناگهان موجی زمین را غرق کرد، گویی سنگی به دریا انداخته شد. همه مردند، از جمله رهیبی که آن را پیشگویی کرده بود، به جز یکی از رهیبان که فرار کرد و در باغی خارج از شهر پنهان شد. و همه آن چیزها با زلزله به وجود آمد.
هنری نایتون
این و تصاویر دیگر به سبک مشابه از کتاب "کتاب معجزات آگسبورگ" آمده است. این یک نسخه خطی منور است که در قرن شانزدهم در آلمان ساخته شده است و پدیده ها و رویدادهای غیرعادی از گذشته را به تصویر می کشد.

زلزله تنها بلایایی نبود که با طاعون همراه بود. یوستوس هکر در کتاب خود شرح مفصلی از این رویدادها ارائه می دهد:
در جزیره قبرس، طاعون از شرق قبلاً شیوع یافته بود. هنگامی که زمین لرزه ای پایه های جزیره را به لرزه درآورد و با طوفان وحشتناکی همراه شد ، ساکنانی که بردگان ماهومتان خود را به قتل رسانده بودند، تا مبادا خود را تحت سلطه آنها درآورند، با وحشت به هر طرف فرار کردند. دریا طغیان کرد - کشتیها روی صخرهها تکه تکه شدند و تعداد کمی از این رویداد فوقالعاده زنده ماندند، که در آن این جزیره حاصلخیز و شکوفا به یک بیابان تبدیل شد. پیش از وقوع زلزله، باد آفتبار چنان بویی سمی پخش میکرد که بسیاری از آنها که تحت تأثیر آن قرار گرفته بودند، ناگهان به زمین افتادند و در عذابی هولناک از بین رفتند.... روایات آلمانی به صراحت می گویند که یک غبار غلیظ و متعفن از شرق پیشروی کرد، و خود را در ایتالیا گسترش داد،... زیرا درست در این زمان زلزلهها عمومیت بیشتری نسبت به محدوده تاریخ داشتند. در هزاران جا شکافهایی شکل گرفت که از آنجا بخارات مضر پدید آمدند. و همانطور که در آن زمان وقایع طبیعی به معجزه تبدیل شدند، گزارش شد که یک شهاب آتشین که در شرق دور زمین بر زمین فرود آمد، همه چیز را در شعاع بیش از صد لیگ انگلیسی [۴۸۳ کیلومتر] نابود کرد. آلوده کردن هوا به دور و دراز عواقب سیل های بیشمار نیز به همین اثر کمک کرد. مناطق وسیع رودخانه به باتلاق تبدیل شده بود. بخارهای کثیف همه جا برخاستند که بوسیله بوی ملخ تند و زننده افزایش یافت که شاید هرگز خورشید را در دستههای غلیظتر تاریک نکرده بود، و اجساد بیشماری را که حتی در کشورهای منظم اروپا، نمیدانستند چگونه به سرعت آنها را از چشم زندهها خارج کنند. بنابراین محتمل است که اتمسفر تا حد زیادی حاوی ترکیبات خارجی و محسوس حسی باشد که حداقل در نواحی پایین تر، نمی توانند تجزیه شوند یا با جداسازی بی اثر شوند.
جاستوس هکر، The Black Death, and The Dancing Mania

می دانیم که قبرس پس از وقوع یک طوفان و زلزله و سپس سونامی به یک بیابان تبدیل شده است. هکر در جای دیگر می نویسد که قبرس تقریباً تمام ساکنان خود را از دست داد و کشتی های بدون خدمه اغلب در دریای مدیترانه دیده می شدند.
بر اساس گزارش ها، در جایی در شرق، یک شهاب سنگ سقوط کرد و مناطقی را در شعاع حدود ۵۰۰ کیلومتری ویران کرد. با تردید در مورد این گزارش می توان متوجه شد که چنین شهاب سنگی بزرگ باید دهانه ای به قطر چند کیلومتر را ترک کند. با این حال، چنین دهانه بزرگی بر روی زمین وجود ندارد که قدمت آن به قرن های گذشته باشد. از سوی دیگر، ما مورد رویداد تونگوسکا در سال ۱۹۰۸ را می دانیم، زمانی که شهاب سنگ درست بالای زمین منفجر شد. این انفجار درختان را در شعاع ۴۰ کیلومتری فرو ریخت، اما هیچ دهانه ای باقی نگذاشت. این احتمال وجود دارد که بر خلاف تصور رایج، سقوط شهاب سنگ ها به ندرت اثری دائمی از خود بر جای بگذارد.
همچنین نوشته شده که برخورد شهاب سنگ باعث آلودگی هوا شده است. این به سختی نتیجه معمول برخورد شهاب سنگ است، اما در برخی موارد یک شهاب سنگ واقعا می تواند باعث آلودگی شود. این مورد در پرو بود، جایی که یک شهاب سنگ در سال ۲۰۰۷ سقوط کرد. پس از برخورد، روستاییان به یک بیماری مرموز مبتلا شدند. حدود ۲۰۰ نفر جراحات پوستی، تهوع، سردرد، اسهال و استفراغ ناشی از "بوی عجیب" را گزارش کردند. تلفات دام های اطراف نیز گزارش شده است. بررسیها نشان داد که علائم گزارششده احتمالاً ناشی از تبخیر ترویلیت است، یک ترکیب حاوی گوگرد که در مقادیر زیادی در شهابسنگ وجود دارد.(مرجع)
نشانه ها

گزارش دانشکده پزشکی پاریس بیان میکند که در زمان مرگ سیاه، نشانههای مشابهی مانند آفات قرنها پیش در زمین و آسمان دیده میشد.
بازدم ها و التهاب های زیادی مشاهده شده است، مانند یک دنباله دار و ستاره های در حال تیراندازی. همچنین به دلیل بخارهای سوخته ، آسمان زرد و هوا قرمز شده است. همچنین رعد و برق و برق و رعدهای مکرر و بادهای شدید و شدیدی وجود داشته است که طوفان های گرد و غبار را از جنوب به راه انداخته است. این چیزها، و به ویژه زلزله های قدرتمند ، آسیب های جهانی را به همراه داشته و ردپایی از فساد بر جای گذاشته است. انبوهی از ماهیان مرده، حیوانات و چیزهای دیگر در ساحل دریا وجود داشته است ، و در بسیاری از نقاط درختان پوشیده از گرد و غبار ، و برخی افراد ادعا می کنند که انبوهی از قورباغه ها و خزندگان را دیده اند. ناشی از ماده فاسد؛ و همه اینها به نظر می رسد از فساد بزرگ هوا و زمین ناشی شده است. همه این چیزها قبلاً به عنوان نشانه های طاعون توسط بسیاری از خردمندان ذکر شده است که هنوز با احترام از آنها یاد می شود و خود آنها را تجربه کرده اند.
دانشکده پزشکی پاریس

در این گزارش به دستههای بزرگی از قورباغهها و خزندگان اشاره میشود که از مواد پوسیده ایجاد شدهاند. وقایع نگاران از نقاط مختلف جهان به همین ترتیب نوشتند که وزغ ها، مارها، مارمولک ها، عقرب ها و دیگر موجودات ناخوشایند همراه با باران از آسمان می ریزند و مردم را گاز می گیرند. آنقدر گزارش های مشابه وجود دارد که توضیح آنها تنها با تخیل زنده نویسندگان دشوار است. موارد مدرن و مستندی از حیوانات مختلف وجود دارد که توسط طوفان به مسافتهای طولانی منتقل میشوند یا توسط گردباد از دریاچه مکیده میشوند و سپس چندین کیلومتر دورتر رها میشوند. به تازگی ماهی در تگزاس از آسمان سقوط کرده است.(مرجع) با این حال، تصور اینکه مارها پس از یک سفر طولانی در آسمان ها و فرود سخت، اشتهای نیش زدن انسان را داشته باشند، برایم سخت است. به نظر من واقعاً در زمان طاعون گله های خزندگان و دوزیستان مشاهده شد، اما حیوانات از آسمان سقوط نکردند، بلکه از غارهای زیرزمینی بیرون آمدند.
استانی در جنوب چین روشی منحصر به فرد برای پیش بینی زلزله ارائه کرده است: مارها. جیانگ ویسونگ، مدیر دفتر زلزله در نانینگ، توضیح میدهد که در میان تمام موجودات روی زمین، مارها شاید حساسترین افراد به زلزله باشند. مارها می توانند یک زلزله قریب الوقوع را از ۱۲۰ کیلومتری (۷۵ مایلی) تا پنج روز قبل از وقوع آن حس کنند. آنها با رفتار بسیار نامنظم واکنش نشان می دهند. «وقتی زلزله ای در شرف وقوع است، مارها حتی در سرمای زمستان از لانه خود بیرون می روند. اگر زلزله بزرگ باشد، مارها حتی در تلاش برای فرار به دیوارها می کوبند.»(مرجع)
ما حتی ممکن است متوجه نباشیم که چگونه بسیاری از موجودات خزنده خزنده مختلف در غارها و گوشه های کشف نشده زیر پای ما زندگی می کنند. این حیوانات با احساس زمین لرزه های قریب الوقوع به سطح زمین می آمدند و می خواستند خود را از خفگی یا له شدن نجات دهند. مارها زیر باران بیرون میآمدند، زیرا آنها بهترین هوا را تحمل میکنند. و هنگامی که شاهدان این رویدادها انبوهی از قورباغه ها و مارها را دیدند، متوجه شدند که آنها باید از آسمان سقوط کرده باشند.
آتشی که از آسمان فرو می ریزد

هاینریش فون هرفورد، یک دومینیکن، اطلاعاتی را که دریافت کرده است، نقل می کند:
این اطلاعات از نامه ای از خانه فریاش به پیشین استانی آلمان آمده است. در همان نامه آمده است که در این سال [۱۳۴۸] آتشی که از بهشت میبارید، ۱۶ روز سرزمین ترکان را میبلعید. چند روزی باران وزغ و مار بارید که به وسیله آن مردان بسیاری کشته شدند. که یک بیماری طاعون در بسیاری از نقاط جهان قوت گرفته است. از هر ده نفر یک نفر از طاعون در مارسی نجات پیدا نکرد. همه فرانسیسکنهای آنجا مردهاند. که فراتر از رم، شهر مسینا به دلیل آفت تا حد زیادی متروک شده است. و شوالیه ای که از آن مکان می آمد گفت که پنج مرد را در آنجا زنده ندید.
هاینریش فون هرفورد
ژیل لی مویسیس نوشته است که چند نفر در سرزمین ترکان مردند:
ترکان و سایر کفار و ساراسین که در حال حاضر سرزمین مقدس و اورشلیم را اشغال کرده اند، چنان تحت تأثیر مرگ و میر قرار گرفتند که طبق گزارش موثق بازرگانان، از هر بیست نفر یک نفر جان سالم به در نبرد.
ژیل لی مویسیس
گزارش های فوق نشان می دهد که فجایع وحشتناکی در خاک ترکیه در حال رخ دادن بود. به مدت ۱۶ روز آتش از آسمان می بارید. گزارش های مشابهی از بارش باران از آسمان از جنوب هند، شرق هند و چین می آید. قبل از آن، در حدود سال ۵۲۶ پس از میلاد، آتشی از آسمان بر انطاکیه نازل شد.
شایان توجه است که در واقع علت این پدیده چه بوده است. برخی سعی می کنند آن را با بارش شهابی توضیح دهند. البته لازم به ذکر است که هیچ گزارشی مبنی بر بارش باران از آسمان اروپا یا بسیاری از نقاط دیگر جهان گزارش نشده است. اگر یک بارش شهابی بود، باید در سراسر زمین می بارید. سیاره ما در حرکت دائمی است، بنابراین امکان ندارد که شهاب سنگ ها به مدت ۱۶ روز همیشه در یک مکان سقوط کنند.
چندین آتشفشان در ترکیه وجود دارد، بنابراین آتشی که از آسمان سقوط می کند می تواند ماگمایی باشد که در طی یک فوران آتشفشانی در هوا منفجر شده است. با این حال، هیچ مدرک زمین شناسی مبنی بر فوران آتشفشان های ترکیه در قرن چهاردهم وجود ندارد. علاوه بر این، هیچ آتشفشانی در مکان های دیگر وجود ندارد که پدیده مشابهی رخ داده است (هند، انطاکیه). پس آتشی که از آسمان فرو می ریزد چه می تواند باشد؟ به نظر من آتش از داخل زمین آمده است. در نتیجه جابجایی صفحات تکتونیکی باید شکاف بزرگی ایجاد شده باشد. پوسته زمین در سرتاسر ضخامتش ترک خورد و محفظه های ماگمایی داخل آن آشکار شد. سپس ماگما با نیرویی فوق العاده به سمت بالا فوران کرد تا در نهایت به شکل بارانی آتشین به زمین افتاد.

فجایع وحشتناکی در سرتاسر جهان رخ می داد. به چین و هند هم رحم نکردند. این وقایع توسط گابریل دی موسیس شرح داده شده است:
در شرق، در کتی [چین]، که بزرگترین کشور جهان است، نشانه های وحشتناک و وحشتناک ظاهر شد. مارها و وزغها در باران غلیظی میباریدند ، وارد خانهها میشدند و افراد بیشماری را میبلعیدند و به آنها سم تزریق میکردند و دندانهایشان را میجویدند. در جنوب هند، زمین لرزه ها کل شهرها را زیر و رو کردند و شهرها در آتش بهشت سوختند. دود داغ آتش بی نهایت انسان را سوزاند و در بعضی جاها خون بارید و سنگ از آسمان فرو ریخت.
گابریل دوموسیس
وقایع نگار در مورد خونی که از آسمان می بارد می نویسد. این پدیده به احتمال زیاد ناشی از قرمز شدن باران توسط گرد و غبار در هوا بود.

نامه ارسال شده از دادگاه پاپ در آوینیون اطلاعات بیشتری در مورد بلایای هند ارائه می دهد:
مرگ و میر و آفت بزرگی در شهریور ۱۳۴۷ آغاز شد ، زیرا... حوادث وحشتناک و بلایای ناشنیده ای به مدت سه روز کل استانی در شرق هند را در برگرفته بود. در روز اول باران قورباغه، مار، مارمولک، عقرب و بسیاری دیگر از حیوانات سمی دیگر بارید. در روز دوم رعد و برق شنیده شد و رعد و برق و رعد و برق آمیخته با تگرگ با اندازه های باورنکردنی به زمین فرود آمد و تقریباً همه مردم از بزرگ ترین تا کوچک ترین را کشت. در روز سوم آتش همراه با دود متعفن ، از بهشت فرود آمد و تمام انسانها و حیوانات باقی مانده را هلاک کرد و تمام شهرها و آبادی های منطقه را به آتش کشید. تمام استان به این بلایا مبتلا شده بود و گمان میرود که تمام سواحل و همه کشورهای همسایه به وسیله نفس متعفن بادی که از منطقه مبتلا به طاعون به سمت جنوب میوزید از آن آلوده شده باشند. و همیشه، روز به روز، افراد بیشتری می مردند.
این نامه نشان می دهد که طاعون در هند از شهریور ۱۳۴۷ یعنی چهار ماه قبل از زلزله ایتالیا آغاز شده است. با یک فاجعه بزرگ آغاز شد. در عوض، این یک فوران آتشفشانی نبود، زیرا هیچ آتشفشانی در هند وجود ندارد. زلزله شدیدی بود که دود بدبو از خود بیرون آورد. و چیزی در مورد این دود سمی باعث شیوع طاعون در سراسر منطقه شد.
این گزارش از وقایع نگاری صومعه نوبرگ در جنوب اتریش گرفته شده است.
نه چندان دور از آن کشور، آتش هولناکی از بهشت نازل شد و هر چیزی را که در مسیرش بود فرو برد. در آن آتش حتی سنگها هم مثل چوب خشک شعله ور می شدند. دود برخاسته چنان مسری بود که بازرگانانی که از راه دور نظاره گر بودند بلافاصله آلوده شدند و تعدادی در دم جان باختند. آنهایی که فرار کردند، آفت را با خود حمل کردند و همه جاهایی را که کالاهای خود را به آنجا آورده بودند - از جمله یونان، ایتالیا و روم - و مناطق مجاور که از طریق آنها سفر می کردند، آلوده کردند.
وقایع نگاری صومعه نوبرگ
در اینجا وقایع نگار در مورد بارانی از آتش و سنگ های سوزان (احتمالاً گدازه) می نویسد. او مشخص نمی کند که منظورش از کدام کشور است، اما احتمالا ترکیه است. او می نویسد که بازرگانانی که از دور این فاجعه را تماشا می کردند مورد اصابت گازهای سمی قرار گرفتند. برخی از آنها خفه شدند. برخی دیگر به یک بیماری مسری آلوده شده بودند. بنابراین می بینیم که یکی دیگر از وقایع نگاران صریحاً بیان می کند که باکتری ها به همراه گازهای سمی که در اثر زلزله آزاد شده اند از زمین خارج شده اند.
این گزارش از وقایع نگاری میشل دا پیاتزا فرانسیسکن آمده است:
در اکتبر ۱۳۴۷، تقریباً در آغاز ماه، دوازده گالِی جنوایی، که از انتقام الهی که پروردگار ما برای گناهانشان بر آنها فرستاده بود، فرار کردند، به بندر مسینا فرستادند. جنوایان چنان بیماری را در بدن خود حمل می کردند که اگر کسی آنقدر با یکی از آنها صحبت می کرد به این بیماری مهلک مبتلا می شد و نمی توانست از مرگ در امان بماند.
میشل دا پیاتزا
این وقایع نگار توضیح می دهد که چگونه این بیماری همه گیر به اروپا رسیده است. وی می نویسد طاعون در مهر ۱۳۴۷ با دوازده کشتی تجاری وارد ایتالیا شد. بنابراین، برخلاف نسخه رسمی که در مدارس تدریس می شود، دریانوردان با این باکتری در کریمه مبتلا نشدند. آنها در دریای آزاد آلوده شدند و هیچ تماسی با افراد بیمار نداشتند. از روایات وقایع نگاران معلوم می شود که طاعون از خاک بیرون آمده است. اما آیا این حتی ممکن است؟ به نظر می رسد که اینطور است، زیرا دانشمندان اخیراً کشف کرده اند که لایه های عمیق زمین مملو از میکروارگانیسم های مختلف است.
باکتری های داخل زمین

میلیاردها تن از موجودات کوچک در اعماق زیر سطح زمین، در زیستگاهی تقریباً دو برابر اقیانوس ها زندگی می کنند، همانطور که در یک مطالعه بزرگ درباره "حیات عمیق" که در مقاله های مستقل.co.uk توضیح داده شده است، بیان شد.(مرجع) و cnn.com(مرجع) این یافته ها تاج دستاورد یک گروه ۱۰۰۰ نفری از دانشمندان است که چشمان ما را به چشم اندازهای قابل توجهی از زندگی که هرگز نمی دانستیم وجود دارند باز کرده اند. این پروژه ۱۰ ساله شامل حفاری عمیق در بستر دریا و نمونه برداری از میکروب ها از معادن و گمانه های تا سه مایلی زیر زمین بود. کشف چیزی که "گالاپاگوس زیرزمینی" نامیده می شود توسط "رصدخانه عمیق کربن سه شنبه" اعلام شد که می گوید بسیاری از اشکال زندگی میلیون ها سال عمر دارند. این گزارش میگوید که میکروبهای عمقی اغلب بسیار متفاوت از پسرعموهای سطحی خود هستند، چرخههای زندگی نزدیک به مقیاسهای زمانی زمینشناسی دارند و در برخی موارد چیزی جز انرژی از سنگها صرف غذا نمیشوند. یکی از میکروب هایی که تیم کشف کرد می تواند در دمای ۱۲۱ درجه سانتی گراد در اطراف دریچه های حرارتی در کف اقیانوس زنده بماند. میلیونها گونه مجزا از باکتریها و همچنین آرکیا و یوکاریا در زیر سطح زمین زندگی میکنند که احتمالاً از تنوع حیات سطحی پیشی میگیرند. اکنون اعتقاد بر این است که حدود ۷۰ درصد از باکتری ها و گونه های باستانی سیاره در زیر زمین زندگی می کنند!
اگرچه نمونه برداری فقط سطح بیوسفر عمیق را خراش داد، اما دانشمندان تخمین می زنند که ۱۵ تا ۲۳ میلیارد تن میکروارگانیسم در این بیوسفر عمیق زندگی می کنند. در مقایسه، جرم همه باکتری ها و باستانی های روی زمین ۷۷ میلیارد تن است.(مرجع) به لطف نمونه برداری بسیار عمیق، اکنون می دانیم که می توانیم زندگی را تقریباً در هر جایی پیدا کنیم. عمق بی سابقه ای که میکروب ها در آن یافت شده اند، حدود سه مایل زیر سطح زمین است، اما حدود مطلق زندگی در زیر زمین هنوز مشخص نشده است. دکتر لوید گفت که وقتی این پروژه شروع شد، اطلاعات کمی در مورد موجودات ساکن در این مناطق و نحوه بقای آنها وجود داشت. کاوش در اعماق زیرسطح شبیه به کاوش در جنگل های بارانی آمازون است. یکی از اعضای تیم گفت: همه جا زندگی وجود دارد، و همه جا انبوهی از ارگانیسم های غیرمنتظره و غیرمعمول وجود دارد.
مرگ سیاه همزمان با زمین لرزه های قوی همراه با تغییرات قابل توجه در صفحات تکتونیکی بود. در جایی دو کوه با هم ادغام شدند و در جای دیگر شکاف های عمیقی به وجود آمدند که درون زمین را آشکار کردند. گدازه ها و گازهای سمی از شکاف ها بیرون زدند و با آنها باکتری های ساکن آنجا به بیرون پرتاب شدند. بیشتر گونه های باکتری احتمالا نمی توانستند روی سطح زندگی کنند و به سرعت از بین رفتند. اما باکتری طاعون می تواند در هر دو محیط بی هوازی و هوازی زنده بماند. ابرهای باکتری از داخل زمین حداقل در چندین مکان در سراسر جهان ظاهر شده اند. این باکتری ابتدا افراد منطقه را آلوده کرد و سپس از فردی به فرد دیگر سرایت کرد. باکتری هایی که در اعماق زمین زندگی می کنند موجوداتی هستند که گویی از سیاره دیگری آمده اند. آنها در اکوسیستمی زندگی می کنند که به زیستگاه ما نفوذ نمی کند. انسان به طور روزانه با این باکتری ها در تماس نیست و نسبت به آنها ایمنی ایجاد نکرده است. و به همین دلیل است که این باکتری ها توانستند ویرانی بسیار زیادی به بار آورند.
ناهنجاری های آب و هوایی
در طول طاعون، ناهنجاری های آب و هوایی قابل توجهی وجود داشت. زمستان ها فوق العاده گرم بود و مدام باران می بارید. رالف هیگدن که یک راهب در چستر بود، آب و هوای جزایر بریتانیا را شرح می دهد:
در سال ۱۳۴۸ بین نیمه تابستان تا کریسمس باران شدیدی می بارید و به ندرت یک روز در ساعاتی از شبانه روز بدون بارندگی می گذشت.
رالف هیگدن
وقایع نگار لهستانی یان دوگوس نوشت که در سال ۱۳۴۸ در لیتوانی باران بی وقفه بارید.(مرجع) آب و هوای مشابهی در ایتالیا رخ داد که منجر به شکست محصول شد.
عواقب شکست در محصولات به زودی احساس شد، به ویژه در ایتالیا و کشورهای اطراف، که در این سال، بارانی که به مدت چهار ماه ادامه داشت ، بذر را از بین برد.
جاستوس هکر، The Black Death, and The Dancing Mania
ژیل لی مویسیس نوشت که در اواخر سال ۱۳۴۹ و اوایل سال ۱۳۵۰ به مدت چهار ماه در فرانسه بارید. در نتیجه سیل در بسیاری از مناطق رخ داد.
پایان سال ۱۳۴۹. زمستان قطعاً بسیار عجیب بود، زیرا در چهار ماه از ابتدای مهر تا اوایل بهمن، اگرچه اغلب یخبندان سختی پیش بینی می شد، اما یخ به اندازه وزن غاز وجود نداشت. اما در عوض آنقدر باران آمد که شلدت و تمام رودخانه های اطراف طغیان کردند، به طوری که چمنزارها تبدیل به دریا شدند، و این در کشور ما و در فرانسه چنین بود.
ژیل لی مویسیس
احتمالا گازهایی که از داخل زمین خارج شده اند عامل افزایش ناگهانی بارندگی و جاری شدن سیل بوده اند. در یکی از فصل های بعدی سعی خواهم کرد مکانیسم دقیق این ناهنجاری ها را توضیح دهم.
جمع بندی

طاعون به طور ناگهانی با زلزله هند در شهریور ۱۳۴۷ شروع شد. تقریباً در همان زمان طاعون در تارسوس ترکیه ظاهر شد. در اوایل اکتبر، این بیماری همراه با ملوانانی که از این فاجعه فرار می کردند، به جنوب ایتالیا رسیده بود. همچنین به سرعت به قسطنطنیه و اسکندریه رسید. پس از زلزله ایتالیا در دی ماه ۱۳۴۸، این بیماری همه گیر به سرعت در سراسر اروپا گسترش یافت. در هر شهر، اپیدمی حدود نیم سال ادامه داشت. در سراسر فرانسه، حدود ۱.۵ سال به طول انجامید. در تابستان ۱۳۴۸ طاعون به جنوب انگلستان آمد و در سال ۱۳۴۹ به سایر نقاط کشور سرایت کرد. تا پایان سال ۱۳۴۹، اپیدمی در انگلستان اساساً پایان یافته بود. آخرین زمین لرزه بزرگ در شهریور ۱۳۴۹ در مرکز ایتالیا رخ داد. این رویداد چرخه مرگبار فجایع را که دو سال به طول انجامید بسته شد. پس از آن زمین آرام شد و زمین لرزه بعدی که در دایره المعارف ها ثبت شده بود تا پنج سال بعد رخ نداد. پس از سال ۱۳۴۹، بیماری همه گیر شروع به فروکش کرد زیرا عوامل بیماری زا در طول زمان تکامل می یابند تا بدخیم تر شوند. زمانی که طاعون به روسیه رسید، دیگر قادر به ایجاد خسارت زیادی نبود. در دهههای بعد، این همهگیری بارها و بارها بازگشت، اما هرگز به اندازه قبل مرگبار نبود. امواج بعدی طاعون عمدتاً کودکان را تحت تأثیر قرار می دهد، یعنی کسانی که قبلاً با آن تماس نداشته اند و مصونیت کسب نکرده بودند.
در طول طاعون، بسیاری از پدیدههای غیرمعمول گزارش شد: انبوه دود، وزغ و مار، طوفانهای ناشنیده، سیل، خشکسالی، ملخ، ستارههای در حال تیراندازی، تگرگهای عظیم و باران «خون». همه این چیزها به صراحت توسط کسانی که شاهد مرگ سیاه بودند صحبت می شد، اما به دلایلی مورخان مدرن استدلال می کنند که این گزارش ها در مورد باران های آتش و هوای کشنده همه فقط استعاره ای از یک بیماری وحشتناک است. در پایان، این علم است که باید پیروز شود، زیرا دانشمندان کاملاً مستقلی که دنبالهدارها، سونامیها، دی اکسید کربن، هستههای یخ و حلقههای درختان را مطالعه میکنند، در دادههای خود مشاهده میکنند که اتفاق بسیار عجیبی در سرتاسر جهان رخ میدهد، زیرا مرگ سیاه در حال نابودی است. جمعیت انسانی
در فصلهای بعدی، عمیقتر و عمیقتر به تاریخ خواهیم پرداخت. برای کسانی که مایلند به سرعت دانش اولیه خود را در مورد دوران تاریخی تجدید کنند، توصیه می کنم این ویدیو را تماشا کنند: Timeline of World History | Major Time Periods & Ages (۱۷ دقیقه و ۲۴ ثانیه).
پس از سه فصل اول، تئوری تنظیم مجدد به وضوح شروع به معنی دار شدن می کند و این کتاب الکترونیکی هنوز تا پایان فاصله دارد. اگر قبلاً احساس میکنید که یک فاجعه مشابه ممکن است به زودی بازگردد، دریغ نکنید، اما همین الان این اطلاعات را با دوستان و خانواده خود به اشتراک بگذارید تا هر چه زودتر با آن آشنا شوند.