در فصل اول ثابت کردم که چرخه ۵۲ ساله فجایع در واقع وجود دارد و علت آن در کیهان نهفته است. طبق افسانه آزتک ها، این قوی ترین فجایع (بازنشانی) معمولاً هر ۶۷۶ سال اتفاق می افتد. در فصل های قبلی ما تاریخچه چندین تنظیم مجدد را یاد گرفتیم و مشخص شد که برخی از آنها واقعاً در چنین فواصل زمانی رخ داده اند. اکنون زمان بررسی علت عود دوره ای بلایا است. هیچ یک از سیارات شناخته شده به دور خورشید نمی چرخند یا در چرخه های ۵۲ یا ۶۷۶ ساله از زمین عبور نمی کنند. پس بیایید بررسی کنیم که آیا ممکن است یک جرم آسمانی ناشناخته (سیاره ایکس) در منظومه شمسی وجود داشته باشد که باعث ایجاد فجایع در زمین شود.
تأثیر گرانشی اجرام آسمانی بر روی زمین به راحتی با مثال جزر و مد مشاهده می شود. دو جرم آسمانی که بیشترین تأثیر را بر امواج جزر و مدی دارند عبارتند از: خورشید (به دلیل اینکه پرجرم ترین است) و ماه (زیرا نزدیک ترین آنها به زمین است). فاصله بسیار مهم است. اگر ماه دو برابر دورتر بود، تأثیر آن بر امواج جزر و مدی ۸ برابر کمتر بود. اگرچه ماه زمین را به خود جذب می کند، اما این جاذبه آنقدر قوی نیست که باعث زلزله شود. اگر علت بلایای چرخه ای یک جرم آسمانی باشد، قطعا باید بزرگتر از ماه باشد. بنابراین سیارک ها یا دنباله دارها مستثنی هستند. نفوذ آنها بسیار ضعیف خواهد بود.
اگر این یک سیاره است، تاثیر آن بر روی زمین تنها در صورتی به اندازه کافی قوی خواهد بود که از نزدیکی آن عبور کند یا بسیار پرجرم باشد. و اینجا مشکل پیش میاد. هم یک سیاره نزدیک و هم یک سیاره عظیم با چشم غیر مسلح قابل مشاهده هستند. به عنوان مثال، در حالی که تعامل گرانشی زهره یا مشتری روی زمین ناچیز است، هر دو سیاره به وضوح در آسمان شب قابل مشاهده هستند. حتی اگر عامل این فجایع یک جرم آسمانی با چگالی بسیار بالا مانند یک کوتوله قهوه ای باشد، باز هم باید از نزدیکی عبور کند تا اثر گرانشی آن قابل توجه باشد. از زمین به عنوان جسمی به اندازه حداقل ۱/۳ اندازه ماه قابل مشاهده است. مطمئناً مورد توجه همه قرار خواهد گرفت، و با این حال هیچ سابقه تاریخی مبنی بر ظاهر شدن یک شی ناشناخته در آسمان هر ۵۲ سال وجود ندارد.
همانطور که می بینید، یافتن علت بلایای چرخه ای آسان نیست. دانشمندان قرون وسطی گمان می بردند که علت مرگ سیاه چیدمان سرنوشت ساز سیارات است. ارسطو قبلاً به چنین علتی مشکوک بود که پیوند مشتری و زحل را به کاهش جمعیت ملل مرتبط می دانست. دانشمندان مدرن به شدت این احتمال را که آرایش سیارات می تواند بر روی زمین داشته باشد را رد می کنند. پس چه کسی را باور کنیم؟ خب من فقط خودم را باور دارم بنابراین فکر می کنم بهتر است خودم بررسی کنم که آیا سیارات با آن ارتباطی دارند یا خیر. و شما کنترل می کنید که آیا من هیچ اشتباهی در این مورد مرتکب نمی شوم.

چرخه سیاره ای ۲۰ ساله
بیایید ببینیم آرایش سیارات ربطی به چرخه ۶۷۶ ساله بازنشانی دارد یا خیر. ما در اینجا ترتیب چهار سیاره کوچک را در نظر نخواهیم گرفت، زیرا آنها در مدت زمان بسیار کوتاهی به دور خورشید می گردند (مثلا عطارد - ۳ ماه، مریخ - ۲ سال). موقعیت آنها خیلی سریع تغییر می کند تا علت دوره فجایع ۲ ساله باشد. بنابراین، ما فقط آرایش چهار سیاره بزرگ را بررسی می کنیم. اگر بازنشانی ها هر ۶۷۶ سال اتفاق بیفتد، و اگر ربطی به آرایش سیارات داشته باشد، آنگاه ترتیب مشابهی باید هر ۶۷۶ سال تکرار شود. بیایید ببینیم که آیا این مورد است. شکل زیر موقعیت سیارات را در سال های ۱۳۴۸ و ۲۰۲۳ یعنی ۶۷۶ سال (بدون احتساب روزهای کبیسه) بعد نشان می دهد. توجه داشته باشید که در هر دو مورد آرایش سیارات تقریباً یکسان است! در ۶۷۶ سال، سیارات بارها دور خورشید چرخیده اند (مشتری ۵۷ بار، زحل ۲۳ بار، اورانوس ۸ بار و نپتون ۴ بار) و با این حال همه آنها به موقعیت بسیار مشابهی بازگشته اند. و این بسیار گیج کننده است!

تصاویر از in-the-sky.org. برای اینکه بتوانید سالی کمتر از ۱۸۰۰ را در این ابزار وارد کنید، Developer Tools (میانبر: Ctrl+Shift+C) را باز کنید، روی فیلد انتخاب سال کلیک کنید و سپس در کد منبع صفحه مقدار min="۱۸۰۰" را تغییر دهید.
سیارات در این تصویر در خلاف جهت عقربه های ساعت (به سمت چپ) حرکت می کنند. می بینیم که موقعیت نپتون و اورانوس در هر دو سال کمی متفاوت است، اما مشتری و زحل تقریباً به همان مکان بازگشتند! اگر به هر سیاره ای مشکوک بودم که روی زمین تأثیر می گذارد، ابتدا به این دو غول گازی - مشتری و زحل مشکوک می شدم. آنها بزرگترین سیاره ها هستند، به علاوه آنها نزدیک ترین سیاره ها به ما هستند. بنابراین من روی این دو سیاره تمرکز خواهم کرد. اگر اورانوس و نپتون به نحوی با زمین تعامل داشته باشند، احتمالاً با نیروی کمتری است.

مشتری در حدود ۱۲ سال و زحل در حدود ۲۹ سال به دور خورشید می گردند. هر ۲۰ سال یک بار این دو سیاره از کنار هم عبور می کنند. سپس با خورشید صف میکشند که به آن ربط میگویند. در طول دوره فجایع مرگ سیاه، مشتری و زحل در چنین موقعیتی قرار گرفتند تا زاویه ای با خورشید تشکیل دهند که از حدود ۵۰ درجه (در سال ۱۳۴۷) تا حدود ۹۰ درجه (دو سال بعد) متغیر بود. ترتیب مشابهی از دو سیاره هر بار حدود ۲.۵ تا ۴.۵ سال پس از اتصال دو سیاره تکرار می شود. این اتفاق هر ۲۰ سال یکبار اتفاق می افتد، که چندان نادر نیست. در طول ۶۷۶ سال، ترتیب مشابهی تا ۳۴ بار تکرار خواهد شد. با این حال در این مدت ۳۴ ریست نداریم و فقط یک بار. آیا این بدان معناست که باید این تز را که موقعیت سیارات مسئول تنظیم مجدد است کنار بگذاریم؟ خوب، نه لزوما، زیرا اگرچه چینش مشابه مشتری و زحل ۳۴ بار در ۶۷۶ سال رخ می دهد، فقط یک بار در این دوره با دوره فجایع تعریف شده توسط چرخه ۵۲ ساله منطبق است. شکل زیر به بهترین وجه منظور من را نشان می دهد.

شکل دو چرخه را در کنار هم نشان می دهد. ۱۳ تکرار چرخه ۵۲ ساله با رنگ زرد نشان داده شده است. خطوط عمودی روی پسزمینه زرد دورههای ۲ ساله هستند که در آن فجایع در چرخه ۵۲ ساله رخ میدهند. با رنگ آبی ۳۴ تکرار چرخه ۲۰ ساله آرایش مشتری و زحل نشان داده شده است. خطوط عمودی در اینجا نشان دهنده دوره ای است که این آرایش مشکوک دو سیاره رخ می دهد. ما فرض می کنیم که در شروع، شروع هر دو چرخه همپوشانی دارند. سپس نگاه می کنیم که در ادامه چه اتفاقی می افتد. می بینیم که این دو چرخه در طول زمان از هم جدا می شوند و در پایان، پس از ۱۳ تکرار از چرخه ۵۲ ساله یا ۶۷۶ سال، دوباره پایان هر دو چرخه در یک زمان اتفاق می افتد. چنین همگرایی هر ۶۷۶ سال تکرار می شود. بنابراین پدیده ای در فضا وجود دارد که هر ۶۷۶ سال یکبار تکرار می شود. فقط هر ۶۷۶ سال یک مرتبه مشکوک مشتری با زحل همزمان با دوره فاجعه بار چرخه ۵۲ ساله رخ می دهد. آرایش سیاره ای به تنهایی باعث بازنشانی نمی شود، اما من می توانم این تز را مطرح کنم که وقتی چنین آرایشی در دوره فجایع رخ می دهد، آنگاه این فجایع بسیار قوی تر می شوند. آنها به تنظیم مجدد تبدیل می شوند. من فکر می کنم چنین پایان نامه ای در حال حاضر به اندازه کافی دیوانه است که ارزش آزمایش را داشته باشد!
در ابتدا، ما باید دقیقاً محاسبه کنیم که چقدر طول می کشد تا دو چرخه - چرخه ۵۲ ساله فجایع و چرخه ۲۰ ساله آرایش سیاره ای - دوباره همپوشانی کنند.
مشتری در ۴۳۳۲.۵۹ روز زمینی (حدود ۱۲ سال) به دور خورشید می گردد.
زحل در ۱۰۷۵۹.۲۲ روز زمینی (حدود ۲۹ سال) به دور خورشید می گردد.
از فرمول: ۱/(۱/J-۱/S) ،(مرجع) ما می توانیم محاسبه کنیم که پیوند مشتری و زحل دقیقاً هر ۷۲۵۳.۴۶ روز زمین (نزدیک به ۲۰ سال) اتفاق می افتد.
همچنین می دانیم که چرخه ۵۲ ساله دقیقاً ۳۶۵ * ۵۲ روز است، یعنی ۱۸۹۸۰ روز.
بیایید ۱۸۹۸۰ را بر ۷۲۵۳.۴۶ تقسیم کنیم و به ۲.۶۱۷ می رسیم.
این بدان معنی است که ۲.۶۱۷ چرخه ۲۰ ساله در یک چرخه ۵۲ ساله می گذرد. بنابراین ۲ چرخه کامل و ۰.۶۱۷ (یا ۶۱.۷٪) از چرخه سوم می گذرد. چرخه سوم به طور کامل نمی گذرد، بنابراین پایان آن با پایان چرخه ۵۲ ساله همزمان نخواهد شد. بازنشانی در اینجا رخ نخواهد داد.
در ۵۲ سال آینده، ۲۶۱۷ چرخه ۲۰ ساله دیگر می گذرد. بنابراین، در مجموع، در طول ۱۰۴ سال، ۵.۲۳۳ چرخه ۲۰ ساله می گذرد. یعنی مشتری و زحل ۵ بار از کنار هم می گذرند و ۲۳.۳ درصد مسیر را تا جایی که برای بار ششم از یکدیگر می گذرند خواهند بود. بنابراین چرخه ۶ به طور کامل تکمیل نمی شود، یعنی تنظیم مجدد در اینجا نیز انجام نمی شود.
بیایید این محاسبات را برای ۱۳ تکرار از چرخه های ۵۲ ساله تکرار کنیم. نتایج محاسبات در جدول نشان داده شده است. اینها همان چرخه هایی هستند که در شکل بالا وجود دارد، اما با اعداد نشان داده شده اند.

ستون سمت چپ سال ها را نشان می دهد. با هر ردیف، ۵۲ سال یا یک چرخه ۵۲ ساله در زمان حرکت می کنیم.
ستون وسط نشان می دهد که در این مدت چند چرخه پیوند ۲۰ ساله می گذرد. هر عدد متوالی ۲.۶۱۷ بزرگتر است، زیرا این تعداد چرخه ۲۰ ساله در یک چرخه ۵۲ ساله قرار می گیرد.
ستون سمت راست همان ستون وسط را نشان می دهد، اما بدون اعداد صحیح. فقط قسمت بعد از کاما اعشاری را می گیریم و به صورت درصد بیان می کنیم. این ستون به ما نشان می دهد که چه کسری از چرخه پیوند ۲۰ ساله می گذرد. از صفر شروع می کنیم. در زیر آن، کسرهای بزرگی را می بینیم. این بدان معناست که چرخه ۲۰ ساله و چرخه ۵۲ ساله از هم جدا می شوند. در پایین ترین نقطه، پس از ۶۷۶ سال، جدول اختلاف ۱.۷٪ را نشان می دهد. این بدان معنی است که دو چرخه نسبت به یکدیگر تنها ۱.۷٪ جابجا می شوند. این عدد نزدیک به صفر است، به این معنی که انتهای هر دو چرخه تقریباً دقیقاً مطابقت دارند. در اینجا خطر بزرگی برای وقوع بازنشانی وجود دارد.
می توانید متوجه شوید که در اینجا یک شکار وجود دارد. مسلماً هر دو چرخه بسیار دقیق همپوشانی دارند - تغییر پس از ۶۷۶ سال تنها ۱.۷٪ از چرخه ۲۰ ساله است (یعنی حدود ۴ ماه). این مقدار زیادی نیست، بنابراین میتوانیم هر دو چرخه را همپوشانی در نظر بگیریم. اما اگر این محاسبه را ۶۷۶ سال دیگر تمدید کنیم، تفاوت دو برابر می شود. ۳.۴ درصد خواهد بود. این هنوز زیاد نیست. با این حال، پس از گذشت چند دوره از چرخه ۶۷۶ ساله، این تفاوت قابل توجه خواهد بود و چرخه ها در نهایت همپوشانی را متوقف خواهند کرد. بنابراین، در این طرح، امکان تکرار چرخه تنظیم مجدد هر ۶۷۶ سال به طور نامحدود وجود ندارد. چرخه ای مانند این ممکن است برای مدتی کار کند، اما در نهایت از بین می رود و دیگر منظم نیست.
جدول سال
با این وجود، دیدن اینکه دوره طولانی مدت این دو چرخه چگونه به نظر می رسد، ضرری ندارد. من جدولی ایجاد کرده ام که بر اساس محاسبات مشابه جدول اول است. من سال ۲۰۲۴ را به عنوان سال شروع انتخاب کردم. در هر ردیف بعدی، سال ۵۲ سال زودتر است. جدول اختلاف چرخه ها را در دوره های فجایع ۳.۵ هزار سال گذشته نشان می دهد. اگر فرض کنیم که تنظیم مجدد ناشی از همپوشانی چرخه ۲۰ ساله و چرخه ۵۲ ساله باشد، بازنشانی باید هر زمان که اختلاف بین دو چرخه کم باشد، انجام شود. سال هایی که اختلاف کمی دارند با رنگ زرد مشخص شده اند. من همه محققین و شک کنندگان را تشویق می کنم که به صفحه گسترده ای که این جدول از آن مشتق شده است نگاه کنند. شما می توانید خودتان بررسی کنید که آیا من این داده ها را به درستی محاسبه کرده ام.
بازنشانی صفحهگسترده۶۷۶ – پشتیبانگیری

حالا من در مورد نتایج جدول بحث خواهم کرد. من با سال ۲۰۲۴ شروع می کنم. من فرض می کنم که در اینجا واگرایی دو چرخه صفر است و در آن سال یک تنظیم مجدد وجود خواهد داشت. حال بررسی خواهیم کرد که آیا این فرض درست است یا خیر.
۱۳۴۸
در سال ۱۳۴۸، واگرایی چرخه ها کم است و ۱.۷ درصد است، بنابراین باید در اینجا یک تنظیم مجدد انجام شود. البته این سالی است که طاعون مرگ سیاه در آن غالب شد.
۹۳۳
ما به زیر نگاه می کنیم و سال ۹۳۳ را پیدا می کنیم. در اینجا اختلاف ۹۵.۰٪ است. این تنها ۵٪ از چرخه کامل کوتاه است، بنابراین اختلاف بسیار کوچک است. من این فیلد را با زرد روشن مشخص کردم، زیرا اختلاف ۵ درصد را مقدار حدی می دانم. نمیدونم اینجا باید ریست بشه یا نه. در سال ۹۳۳، نه آفت و نه فاجعه بزرگ وجود داشت، بنابراین معلوم شد که ۵٪ خیلی زیاد است.
۶۷۳
بازنشانی دیگر باید در سال ۶۷۳ پس از میلاد اتفاق میافتاد و در واقع یک فاجعه جهانی در آن سال رخ داد! گاهشماری آن دوره بسیار مشکوک است، اما من توانستم نشان دهم که بازنشانی قدرتمند مرتبط با طاعون ژوستینیانیک دقیقا در همان سال اتفاق افتاد! زمینلرزههای بزرگ، برخورد سیارکها، فروپاشی آب و هوا و سپس همهگیری طاعون آغاز شد. تاریخ تحریف شده است تا تاریخ و روند این رویدادها پنهان شود.
۲۵۷
از جدول سال ها به تنظیم مجدد بعدی می رویم. آیا شما هم مثل من می بینید؟ چرخه تغییر کرده است. طبق جدول، ریست بعدی نباید ۶۷۶ سال زودتر، بلکه ۴۱۶ سال زودتر یعنی در سال ۲۵۷ میلادی باشد. و اتفاقاً این دقیقاً زمانی است که طاعون سیپریان رخ داده است! اوروسیوس تاریخ آن را به سال ۲۵۴ پس از میلاد می رساند، شاید یک یا دو سال بعد. و اولین ذکر بیماری در اسکندریه در نامه ای به برادران دومتیوس و دیدیموس به تاریخ حدود ۲۵۹ بعد از میلاد آمده است. بنابراین تاریخ طاعون بسیار نزدیک با نشانه های جدول منطبق است. احتمال اینکه چرخه ناگهان فرکانس خود را تغییر دهد و به طور تصادفی سال واقعی طاعون را نشان دهد چقدر بود؟ شاید، ۱ در ۱۰۰؟ تقریبا غیرممکن است که این یک تصادف باشد. ما تأیید میکنیم که بازنشانیها واقعاً ناشی از چینش مشتری و زحل است!
۴ قبل از میلاد
پیش می رویم. جدول نشان می دهد که در ۴ قبل از میلاد این اختلاف ۵.۱٪ بود، بنابراین فقط خارج از حد خطر بود. در اینجا نباید بازنشانی انجام شود، و در واقع هیچ اطلاعاتی در تاریخ وجود ندارد که در آن زمان فاجعه های مهمی وجود داشته باشد.
۴۱۹ قبل از میلاد
طبق جدول، تنظیم مجدد بعدی باید ۶۷۶ سال قبل از طاعون قبرس، یعنی در ۴۱۹ قبل از میلاد اتفاق بیفتد. همانطور که می دانیم، در همین زمان یک بیماری همه گیر بزرگ دیگر شیوع یافت - طاعون آتن! توسیدید می نویسد که طاعون در سال دوم جنگ پلوپونز پس از آن که قبلاً در بسیاری از مکان های دیگر بوده به آتن رسید. مورخان شروع این جنگ را سال ۴۳۱ قبل از میلاد می دانند. با این حال، وقایع نگاری اوروسیوس نشان می دهد که جنگ ممکن است در سال ۴۱۹ قبل از میلاد آغاز شده باشد. طاعون باید در همان زمان شروع می شد. نتیجه این است که وقتی اوروسیوس کتاب خود را نوشت، یعنی در پایان دوران باستان، سال صحیح جنگ پلوپونز هنوز مشخص بود. اما پس از آن تاریخ جعل شد تا وجود چرخه تنظیم مجدد پنهان شود. این چرخه واقعاً وجود دارد و یک بار دیگر سال تنظیم مجدد را با دقت قابل توجهی مشخص کرده است! این نمی تواند تصادفی باشد. ما یک تایید دیگر داریم! چرخه ۶۷۶ ساله ریست رمزگشایی شد!
۱۰۹۵ قبل از میلاد
۶۷۶ سال قبل، یعنی در سال ۱۰۹۵ قبل از میلاد، یک فاجعه دیگر دوباره انتظار می رفت. در اینجا، واگرایی چرخه ها بسیار کوچک است - فقط ۰.۱٪. این مقدار نشان می دهد که این تنظیم مجدد باید بسیار قوی باشد. و همانطور که می دانیم دقیقا در سالی که جدول نشان می دهد، فروپاشی ناگهانی و عمیق تمدن اواخر عصر برنز آغاز می شود! ما تایید نهایی را داریم که چرخه ۶۷۶ ساله بازنشانی واقعا وجود دارد و ناشی از چینش مشتری و زحل است.
چرخه ۶۷۶ ساله بازنشانی نتیجه ترکیبی از چرخه ۵۲ ساله فجایع و چرخه ۲۰ ساله آرایش مشتری و زحل است. به نظر می رسد که این ترکیب الگویی را ایجاد می کند که کاملاً با سال های بزرگترین بلایا و همه گیری های تاریخ مطابقت دارد. بازنشانی همیشه هر ۶۷۶ سال اتفاق نمی افتد، گاهی اوقات این دوره ۴۱۶ سال است. چرخه بسیار دقیق و حساس به کوچکترین تغییرات است. به عنوان مثال، اگر چرخه ۵۲ ساله ۱۸۹۸۰ روزه فقط ۴ روز کوتاه شود، برای شکستن الگو کافی است. سپس این چرخه نشان می دهد که باید در سال ۴ قبل از میلاد بازنشانی می شد و این دیگر با واقعیت مطابقت نداشت. یا اگر مدت چرخه ۲۰ ساله بر اساس داده های منسوخ در مورد دوره های مداری سیارات که در کتاب های درسی قدیمی یافت می شود و فقط اندکی با هم تفاوت دارند محاسبه می شود، این نیز برای ایجاد چرخه کافی است. توقف کار. فقط این یک ترکیب بسیار دقیق از چرخه ها، الگویی از بازنشانی ها را ارائه می دهد که کاملاً با بازنشانی های تاریخی مطابقت دارد. به هر حال، در بالا پیوندی به صفحه گسترده با محاسبات دارید که می توانید همه آن را برای خودتان بررسی کنید.
چرخه را طوری تنظیم کردم که سال ۱۳۴۸ را به عنوان سال تنظیم مجدد نشان دهد. با این حال، چهار سال دیگر تنظیم مجدد توسط چرخه نشان داده شده است. و هر چهار ضربه خوردند! می توانیم فرض کنیم که احتمال حدس زدن سال صحیح تنظیم مجدد به طور تصادفی حدود ۱ در ۱۰۰ است. به عنوان یک اقدام احتیاطی، همیشه بهتر است یک احتمال کمی بالاتر در نظر بگیریم. اما حتی در این صورت، همانطور که محاسبه آن آسان است، احتمال انجام تصادفی هر چهار سال تنظیم مجدد مطمئناً کمتر از یک در میلیون خواهد بود. این اساسا غیرممکن است! چرخه ریست وجود دارد و به وضوح به سال ۲۰۲۴ به عنوان سال تنظیم مجدد بعدی اشاره می کند! و بدتر از همه، بزرگی تنظیم مجدد آینده ممکن است حتی بیشتر از همه گیری مرگ سیاه باشد. من می خواهم نظریه خود را به شما ارائه دهم، که توضیح می دهد دلیل اینکه این آرایش خاص مشتری و زحل قدرت بازنشانی تمدن را دارد چیست.
میدان مغناطیسی
من اطلاعات میدان های مغناطیسی اجرام آسمانی را عمدتاً از ویکی پدیا گرفته ام: Earth’s magnetic field ، Magnetosphere of Jupiter ، Magnetosphere of Saturn ، و Heliospheric current sheet.
ما قبلاً می دانیم که مشتری و زحل هنگامی که در یک موقعیت خاص قرار می گیرند، باعث وقوع فاجعه در زمین می شوند. اکنون سعی خواهم کرد دلیل این اتفاق را بیابم. من یک نظریه برای آن دارم. من معتقدم که علت فجایع تاثیر میدان مغناطیسی این سیارات و خورشید است. با این حال، قبل از ارائه نظریه خود، اجازه دهید با دانش عمومی موجود در مورد میدان های مغناطیسی سیارات آشنا شویم.
میدان مغناطیسی فضای اطراف آهنربا است که در آن برهم کنش می کند. میدان مغناطیسی را نمی توان دید، اما می توان آن را حس کرد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که دو آهنربا را در دست بگیرید و آنها را به هم نزدیک کنید. در برخی موارد، شما احساس خواهید کرد که آهنرباها شروع به تعامل می کنند - آنها یکدیگر را جذب یا دفع می کنند. فضایی که آنها با یکدیگر برهم کنش دارند جایی است که میدان مغناطیسی آنها قرار دارد.
فلزاتی که مغناطیسی می شوند دارای میدان مغناطیسی هستند، اما می توان میدان مغناطیسی نیز ایجاد کرد. جریان الکتریکی که از یک هادی عبور می کند همیشه یک میدان مغناطیسی در اطراف آن ایجاد می کند. یک آهنربای الکتریکی بر اساس این اصل کار می کند. در آهنرباهای الکتریکی، رسانا به شکل مارپیچی پیچیده می شود تا جریان الکتریکی تا زمانی که ممکن است جریان داشته باشد و یک میدان مغناطیسی قوی ایجاد کند. هنگامی که آهنربای الکتریکی روشن می شود، جریان الکتریکی که از آن عبور می کند، میدان مغناطیسی ایجاد می کند که اجسام فلزی را جذب می کند. جریان الکتریکی جریان یک میدان مغناطیسی ایجاد می کند، اما عکس آن نیز صادق است - یک میدان مغناطیسی جریان الکتریکی تولید می کند. اگر آهنربا را نزدیک یک هادی بیاورید و آن را حرکت دهید، جریان الکتریکی در هادی شروع به جریان می کند.
زمین
جریان الکتریکی در لایه های داخلی زمین جریان دارد. این پدیده یک میدان مغناطیسی در اطراف سیاره ما ایجاد می کند (به نام مگنتوسفر). بنابراین، زمین یک آهنربای الکتریکی است، و یک آهنربای الکتریکی با اندازه بسیار زیاد. بسیاری از اجرام نجومی مگنتوسفر تولید می کنند. در منظومه شمسی اینها عبارتند از: خورشید، عطارد، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و گانیمد. از سوی دیگر زهره، مریخ و پلوتون میدان مغناطیسی ندارند. مگنتوسفر زمین با میدانی از دوقطبی مغناطیسی نشان داده می شود که با زاویه ای حدود ۱۱ درجه نسبت به محور چرخشی زمین کج شده است، گویی یک آهنربای میله ای غول پیکر در آن زاویه در مرکز زمین قرار گرفته است.

زمین و بیشتر سیارات و همچنین خورشید و سایر ستارگان، همگی میدان مغناطیسی را از طریق حرکت سیالات رسانای الکتریکی تولید می کنند. یک ماده رسانای الکتریکی متحرک همیشه یک میدان مغناطیسی در اطراف خود ایجاد می کند. میدان مغناطیسی زمین در هسته بیرونی زمین به دلیل جریان های همرفتی آهن مذاب و نیکل ایجاد می شود. این جریانهای همرفتی توسط گرمای خروجی از هسته هدایت میشوند، فرآیندی طبیعی به نام ژئودینامو. میدان مغناطیسی توسط یک حلقه بازخورد تولید میشود: حلقههای جریان الکتریکی میدانهای مغناطیسی تولید میکنند (قانون مداری آمپر). یک میدان مغناطیسی در حال تغییر یک میدان الکتریکی ایجاد می کند (قانون فارادی). و میدانهای الکتریکی و مغناطیسی بر بارهایی که در جریانهای همرفتی جریان دارند، نیرو وارد میکنند (نیروی لورنتس).
سیاره مشتری
مگنتوسفر مشتری بزرگترین و قوی ترین مگنتوسفر سیاره ای در منظومه شمسی است. این یک مرتبه قدر قوی تر از زمین است و گشتاور مغناطیسی آن تقریباً ۱۸۰۰۰ برابر بیشتر است. مگنتوسفر جووین آنقدر بزرگ است که خورشید و تاج مرئی آن با فضای خالی در داخل آن قرار می گیرند. اگر بتوان آن را از زمین دید، با وجود اینکه نزدیک به ۱۷۰۰ برابر دورتر از ماه کامل است، پنج برابر بزرگتر از ماه کامل به نظر می رسید. در طرف مقابل سیاره، باد خورشیدی مگنتوسفر را به یک دم مغناطیسی طولانی و دنبالهدار کشیده میشود که گاهی اوقات بسیار فراتر از مدار زحل گسترش مییابد.
مکانیسم ایجاد میدان های مغناطیسی این سیاره به طور کامل شناخته نشده است. اعتقاد بر این است که میدانهای مغناطیسی مشتری و زحل توسط جریانهای الکتریکی در هستههای بیرونی سیارات که از هیدروژن فلزی مایع تشکیل شدهاند، ایجاد میشوند.
زحل
مگنتوسفر زحل پس از مشتری در میان تمام سیارات منظومه شمسی در رتبه دوم قرار دارد. مرز بین مگنتوسفر زحل و باد خورشیدی در فاصله حدود ۲۰ شعاع زحل از مرکز سیاره قرار دارد، در حالی که دم مغناطیسی آن صدها شعاع زحل را در پشت آن کشیده است.
زحل واقعاً در بین سیارات منظومه شمسی متمایز است، و نه فقط به دلیل سیستم حلقههای باشکوهش. میدان مغناطیسی آن نیز عجیب است. برخلاف سایر سیارات با میدان های مایل، میدان مغناطیسی زحل تقریباً به طور کامل حول محور چرخشی خود متقارن است. اعتقاد بر این است که میدان های مغناطیسی در اطراف سیارات تنها زمانی قادر به تشکیل هستند که بین محور چرخش سیاره و محور میدان مغناطیسی تمایل قابل توجهی وجود داشته باشد. چنین شیبی جریان های همرفت را در لایه ای از فلز مایع در اعماق سیاره پشتیبانی می کند. با این حال، انحراف میدان مغناطیسی زحل نامحسوس است و با هر اندازه گیری متوالی به نظر می رسد که حتی کوچکتر می شود. و این قابل توجه است.
آفتاب
میدان مغناطیسی خورشیدی بسیار فراتر از خود خورشید است. پلاسمای باد خورشیدی رسانای الکتریکی، میدان مغناطیسی خورشید را به فضا می برد و به اصطلاح میدان مغناطیسی بین سیاره ای را تشکیل می دهد. پلاسمای حاصل از پرتاب جرم تاج با سرعت های کمتر از ۲۵۰ کیلومتر بر ثانیه تا نزدیک به ۳۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه، به طور متوسط ۴۸۹ کیلومتر در ثانیه (۳۰۴ مایل بر ثانیه) حرکت می کند. همانطور که خورشید می چرخد، میدان مغناطیسی آن به یک مارپیچ ارشمیدسی تبدیل می شود که در کل منظومه شمسی گسترش می یابد.

برخلاف شکل میدان مغناطیسی معمولی یک آهنربای میلهای، میدان گسترده خورشید تحت تأثیر باد خورشیدی به شکل مارپیچی در میآید. یک جت منفرد باد خورشیدی که از یک نقطه خاص در سطح خورشید سرچشمه میگیرد، با چرخش خورشید میچرخد و یک الگوی مارپیچی در فضا ایجاد میکند. علت شکل مارپیچی گاهی اوقات "اثر آبپاش باغ" نامیده می شود، زیرا آن را با یک آب پاش چمن با نازلی مقایسه می کنند که هنگام چرخش بالا و پایین می رود. جریان آب نشان دهنده باد خورشیدی است.
میدان مغناطیسی از همان شکل مارپیچی در بخشهای شمالی و جنوبی هلیوسفر پیروی میکند، اما با جهتهای میدان مخالف. این دو حوزه مغناطیسی توسط یک صفحه جریان هلیوسفر (جریان الکتریکی که به یک صفحه منحنی محدود می شود) از هم جدا می شوند. این ورق جریان هلیوسفر شکلی شبیه به دامن بالرین چرخدار دارد. لایه ارغوانی که در تصویر بالا مشاهده می شود، لایه نازکی است که جریان الکتریکی روی آن جریان دارد. این لایه مناطقی را با جهت مخالف میدان مغناطیسی جدا می کند. به عنوان مثال، در بالای این لایه، میدان مغناطیسی خورشیدی "شمال" است (یعنی خطوط میدان رو به خورشید هستند)، و در زیر آن "جنوب" (خطوط میدان رو به دور از خورشید هستند). زمانی که نقشهای را میبینیم که صفحه جریان هلیوسفر را به صورت مقطعی نشان میدهد، درک آن آسانتر خواهد بود.

این یک تصویر شماتیک از باد خورشیدی در صفحه دایره البروج است. دایره زرد در مرکز مربوط به خورشید است. فلش جهت چرخش خورشید را نشان می دهد. مناطق خاکستری سایه دار مربوط به مناطق صفحه جریان هلیوسفر است که با خطوط بریده ای که از تاج به سمت حاشیه کشیده می شود، نشان داده می شود. این دو منطقه را با جهات مختلف خطوط میدان مغناطیسی (از خورشید یا خورشید) از هم جدا می کند. دایره نقطه چین نشان دهنده مدار سیاره است.(مرجع)
صفحه جریان هلیوسفر سطحی است که قطبیت میدان مغناطیسی خورشید از شمال به جنوب تغییر می کند. این میدان در سراسر صفحه استوایی خورشید در هلیوسفر گسترش می یابد. جریان الکتریکی در داخل ورق جریان دارد. جریان الکتریکی شعاعی در مدار حدود ۳ میلیارد آمپر است. در مقام مقایسه، جریان های بیرکلند که شفق های قطبی روی زمین را تامین می کنند، بیش از هزار برابر ضعیف تر در یک میلیون آمپر هستند. حداکثر چگالی جریان الکتریکی در ورق جریان هلیوسفر در حدود ۱۰-۴A /کیلومتر مربع است. ضخامت آن در نزدیکی مدار زمین حدود ۱۰۰۰۰ کیلومتر است.
ورق جریان هلیوسفر همراه با خورشید با دوره ای حدود ۲۵ روز می چرخد. در این مدت، قلهها و فرورفتگیهای ورق از مغناطیس کره زمین عبور میکنند و با آن تعامل دارند.
شبیه سازی زیر میدان مغناطیسی زمین را در تعامل با میدان مغناطیسی بین سیاره ای (خورشیدی) نشان می دهد.

نظریه من در مورد علت فاجعه

در نهایت، زمان تلاش برای توضیح مکانیسم بلایا در چرخه های ۵۲ و ۶۷۶ ساله فرا رسیده است. به نظر من این به تعامل بین میدان های مغناطیسی سیارات و خورشید مربوط می شود. توجه داشته باشید که تنظیم مجدد در چینش مشتری و زحل اتفاق می افتد، که هر بار حدود ۲.۵-۴.۵ سال پس از اتصال این سیارات رخ می دهد. چینش سیارات به گونه ای است که به نظر می رسد کاملاً محتمل است که هر دو سیاره روی مارپیچ تشکیل شده توسط صفحه جریان هلیوسفر قرار گیرند. شکل بالا به تجسم این موضوع کمک می کند، اگرچه یک تصویر کمکی است که شکل دقیق صفحه جریان هلیوسفر را در رابطه با مدار سیارات نشان نمی دهد. همچنین، در حقیقت، مدار سیارات دقیقاً روی صفحه استوایی خورشید قرار نمیگیرد، بلکه چندین درجه به آن متمایل است که بر موقعیت آنها در صفحه جریان هلیوسفر تأثیر میگذارد. همچنین شایان ذکر است که خود سیارات لزوماً نباید روی خط مارپیچی قرار بگیرند. کافی است که مغناطیسکرههای آنها روی آن قرار گرفته باشد و همانطور که میدانیم شکلی به شدت کشیده در جهت مخالف خورشید دارند. من فکر می کنم که فجایع محلی (هر ۵۲ سال) زمانی رخ می دهد که یکی از سیارات با زمین تعامل داشته باشد. و بازنشانی (هر ۶۷۶ سال) زمانی رخ می دهد که هر دو سیاره به طور همزمان با هم تعامل داشته باشند.
همانطور که می دانیم، فعالیت خورشیدی چرخه ای است. هر ۱۱ سال یا بیشتر، قطب های مغناطیسی شمال و جنوب خورشید جای خود را عوض می کنند. این ناشی از حرکت چرخه ای توده ها در لایه های داخلی خورشید است، اما علت دقیق واژگونی قطب ناشناخته است. با این حال، از آنجایی که چنین چیزی در داخل خورشید اتفاق می افتد، احتمالا تصور اینکه چنین اتفاقی در غول های گازی - مشتری یا زحل می تواند رخ دهد، دشوار نیست. شاید یکی از سیارات هر ۵۲ سال یک بار دچار معکوس شدن قطب های مغناطیسی منظم شود و این بر میدان مغناطیسی بین سیاره ای تأثیر می گذارد. من در وهله اول به زحل مشکوک به این موضوع هستم. زحل یک سیاره کاملا معمولی نیست. این یک نوع عجایب است، یک خلقت غیر طبیعی. زحل دارای یک میدان مغناطیسی متقارن غیرمعمول است. همچنین، چیزی که همه نمی دانند، یک گردباد بزرگ و ابدی در قطب زحل وجود دارد. این طوفان به شکل یک شش ضلعی منظم است.(مرجع)

دانشمندان نمی توانند مکانیسم تشکیل چنین طوفان غیرعادی منظمی را توضیح دهند. ممکن است به میدان مغناطیسی زحل مربوط باشد. و از آنجایی که همه چیز در این سیاره بسیار منظم است، می توان استدلال کرد که زحل هر ۵۲ سال یک بار قطب های مغناطیسی خود را معکوس می کند. از اینجا می توان استنباط کرد که در طی این واژگونی قطب، میدان مغناطیسی زحل مانند میدان مغناطیسی یک آهنربای دوار بسیار ناپایدار و متغیر است. وقتی چنین آهنربای بزرگی به اندازه مگنتوسفر زحل به یک هادی جریان الکتریکی، یعنی صفحه جریان هلیوسفری نزدیک می شود، جریان الکتریکی در آن ایجاد می کند. قدرت جریان الکتریکی در ورق جریان هلیوسفر افزایش می یابد. سپس جریان الکتریکی در فواصل طولانی جریان می یابد و به سیارات دیگر می رسد. جریان الکتریکی در ورق جریان هلیوسفر یک میدان مغناطیسی در اطراف آن ایجاد می کند. در انیمیشن بالا، ما دیدیم که زمین وقتی به صفحه جریان هلیوسفر می افتد چگونه واکنش نشان می دهد. می توان فرض کرد که وقتی جریان الکتریکی در صفحه جریان هلیوسفر افزایش می یابد و با آن قدرت میدان مغناطیسی آن افزایش می یابد، آنگاه باید تأثیر حتی قوی تری بر سیاره ما داشته باشد.
این اثر به این صورت است که گویی یک آهنربای بزرگ در نزدیکی زمین قرار گرفته است. تصور اینکه در آن زمان چه اتفاقی می افتد دشوار نیست. آهنربا روی زمین عمل می کند و آن را کش می دهد. این باعث زلزله و فوران های آتشفشانی می شود. این آهنربا کل منظومه شمسی از جمله کمربند سیارکی را تحت تاثیر قرار می دهد. سیارک ها، به ویژه سیارک های آهنی، توسط آن جذب می شوند و از مسیر خود خارج می شوند. آنها شروع به پرواز در جهت های تصادفی می کنند. برخی از آنها روی زمین می افتند. شهاب غیرمعمولی که در سال ۱۹۷۲ از اتمسفر زمین جهش کرد، ممکن است به شدت توسط میدان مغناطیسی زمین مغناطیسی شده و دفع شده باشد. می دانیم که وقوع طوفان های مغناطیسی ارتباط نزدیکی با چرخه فجایع دارد. حالا خیلی راحت می توانیم علت آنها را توضیح دهیم. میدان مغناطیسی بین سیاره ای، میدان مغناطیسی سطح خورشید را مختل می کند و این منجر به شعله های خورشیدی می شود. تئوری میدان مغناطیسی علل انواع بلایای طبیعی را که به طور دوره ای به زمین برخورد می کنند را توضیح می دهد.
من معتقدم زحل سیاره ای است که هر ۵۲ سال یک بار ویران می کند. زحل سیاره X است. هر ۶۷۶ سال، این فجایع به ویژه قوی هستند، زیرا در آن زمان است که دو سیاره بزرگ - زحل و مشتری - به طور همزمان روی صفحه جریان هلیوسفر قرار می گیرند. مشتری قوی ترین میدان مغناطیسی را در بین سیاره ها دارد. هنگامی که مگنتوسفر بزرگ آن وارد صفحه جریان هلیوسفر می شود، جریان الکتریکی در آن افزایش می یابد. سپس میدان مغناطیسی بین سیاره ای با نیروی مضاعف برهمکنش می کند. زمین در معرض یک حمله مضاعف قرار می گیرد، به طوری که بلایای محلی به تنظیم مجدد جهانی تبدیل می شود.